موسی مباشری - پایگاه اطلاع رسانی مباشری
: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
دوران 250 ساله امامت شیعی که با وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) در سال 11ق. آغاز گردید و با شروع غیبت صغرا و
قطع رابطه مستقیم امام معصوم(علیه السلام) با جامعه اسلامی در سال 260 ق. پایان پذیرفت، به مقاطع مختلف با ویژگی ها و خصوصیات متفاوت قابل تقسیم است.
در این میان دوران چهل ساله امامت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام که از سال 220 ق. آغاز و تا سال 260 ق. امتداد می یابد، به لحاظ واقع شدن در آستانه دوران غیبت صغرا، جایگاه خاصی داشته و از ویژگی های متفاوتی برخوردار است.
یکی از ویژگی های این دوران شدت مراقبت و محدودیت های فراوانی است که از سوی حکّام جور نسبت به این دو امام بزرگوار اعمال می شد. اگرچه حاکمان ستم پیشه اموی و عباسی همواره بیش ترین سختگیری ها را نسبت به امامان شیعه روا می داشتند و آنها را از هر جهت در تنگنا قرار می دادند، امّا در دوران امامت حضرت هادی و حضرت عسکری علیهما السلام این سختگیری ها شدت بیشتری گرفت و محدودیت های بیشتری برای این دو امام ارجمند در نظر گرفته شد تا آنجا که در سال 243 ق. به دستور متوکل عباسی، حضرت هادی (علیه السلام) به اجبار از مدینه به سامرا (عسکر) که در آن زمان مرکز خلافت بود، آورده شدند و تا زمان شهادت، یعنی سال 254 ق. در این شهر تحت نظر قرار داشتند.1
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز بیش از نیمی از ایام عمر شریف خود را در سامرا گذراندند و از سال 243 ق. که در سن یازده سالگی به همراه پدر به این شهر آمدند، تا سال 260 ق. که چشم از جهان فرو بستند، امکان خروج از این شهر را نیافتند.
امّا علت این همه سختگیری نسبت به این دو امام بزرگوار چه بود؟ و چرا دشمنان اهل بیت (علیه السلام) تا به این حد این پدر و پسر را در تنگنا قرار داده بودند؟
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) خود در تحلیل علل و انگیزه های برخورد شدید حاکمان ستم پیشه با ائمه اهل بیت (علیه السلام) می فرماید: بنی امیه و بنی عباس به دو دلیل شمشیرهایشان را بر ضدّ ما افراشتند: نخست اینکه آنها می دانستند هیچ حقی در خلافت ندارند، و به همین دلیل همواره در هراس بودند که مبادا ما در پی به دست آوردن خلافت و برگرداندن آن به جایگاه اصلی اش برآییم ؛ و دوم اینکه، آنها بر اساس روایات متواتر این موضوع را می دانستند که پادشاهی گردنکشان و ستم پیشگان به دست قائم ما از بین خواهد رفت و تردیدی هم نداشتند که آنها از جمله گردنکشان و ستم پیشگان هستند، از همین رو برای کشتن خاندان رسول خدا(ص) و از بین بردن نسل او به تلاش وسیعی دست زدند، بدان امید که با این کارها بتوانند جلوی تولد قائم را بگیرند یا او را به قتل برسانند.
امّا، خداوند از اینکه امر خود را بر یکی از آنها آشکار سازد پرهیز داشت و می خواست نور خودش را بر خلاف میل کافران به حد تمام برساند.2
با توجه به شرایط و موقعیتی که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در آن قرار داشت، روشن است که موضوع تعیین و انتخاب جانشین آن حضرت، یعنی آخرین امام از نسل پیامبر اکرم (ص) که بر اساس روایات تردید ناپذیر بنیاد ظلم و بیداد را برخواهد کند، از چه اهمیت و حساسیتی برخوردار است.
اگر دشمنان اهل بیت (علیه السلام) کوچک ترین ردّ پایی از فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) و جانشین ایشان به دست می آوردند، قطعاً در پی نابودی آن حضرت برمیآمدند و اجازه نمی دادند که سلسله امامت استمرار پیدا کند. بنابراین چاره ای جز مخفی نگه داشتن موضوع تولد آخرین حجّت حق نبود، و این پنهان کاری تا حدی بود که تا لحظه تولد ایشان نزدیک ترین خویشاوندان حضرت عسکری (علیه السلام) نیز هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتند.3
پنهان کاری شدیدی که در موضوع تولد حضرت مهدی (علیه السلام) اعمال می شد اگرچه برای حفظ جان آن حضرت لازم بود، امّا از سویی دیگر ممکن بود که باعث سرگردانی و حیرت شیعیان پس از درگذشت امام حسن عسکری (علیه السلام) گردد، لذا امام یازدهم از همان لحظه تولد، یاران خاص خود را در جریان قرارداده و به آنها اطمینان دادند که در موضوع جانشینی ایشان هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
با این تدبیر حضرت عسکری (علیه السلام)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شده و در میان آنها اختلاف به وجود آمد، امّا پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل بیت (علیه السلام) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجّت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.
با همه تفاصیلی که گذشت عده ای از مخالفان شیعه در پی این هستند که با طرح شبهاتی در اصل تولد امام عصر(علیه السلام) ایجاد تردید کنند و چنین القا نمایند که از نظر تاریخی نمی توان تولد آن حضرت را اثبات کرد. در حالی که اگر این به اصطلاح پژوهشگران تاریخی، خالی از هرگونه غرض سیاسی و تنها به انگیزه دستیابی به حقیقت به منابع و کتاب هایی که در سال های نزدیک به دوران غیبت صغرا تألیف شده اند، مراجعه میکردند؛ درمی یافتند که هیچ جای تردیدی در موضوع تولد امام دوازدهم وجود ندارد.
چنان که شیخ مفید (336 ـ 413 ق.) در این باره می گوید:
روایاتی که در اثبات [امامت] فرزند حسن [عسکری] (علیه السلام) وارد شده اند به گونه ای هستند که با آنها راه هرگونه عذر و بهانه بسته می شود.4
گروه دین و اندیشه تبیان
1. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 501، ح 7؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 309 - 312. شایان ذکر است که برخی از اهل تحقیق سال 234 ق. را به عنوان سال ورود حضرت هادی (علیه السلام) به سامرا ذکر کرده اند. ر.ک: صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الصغری، ص107 - 108.
2. حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداه، ج 3، ص 570، ح 685.
3. ر.ک: مفید، همان، ص 336.
4. همان، ص 346 - 345. کلینی، همان، ص 533، ح 12.
نوشته شده توسط : موسی مباشری
صفات پسندیده و کمالات انسانی به دو صورت در انسان پدید می آید: یکی از راه تلاش و کوشش و جدیت خود انسان و دیگری از طریق وراثت و کمالاتی که در پدر و مادر و اجداد انسان وجود دارد. از این رهگذر است که نقش مادر و کمالات وجودی او در پدید آوردن فرزندی با کمال و شایسته کاملاً آشکار می گردد.
پیشوایان معصوم(علیه السلام) چون دارای رسالتی بس مهم و جهانی بودند، از پدران و مادران با کمال و برجسته که دارای ویژگیهای خاصی بودند، چشم به جهان گشودند. آنان سعی می کردند زنان شایسته ای را برای خود انتخاب کنند تا شایستگی پرورش و تربیت امامان معصوم را داشته باشند.
نرجس خاتون مادر امام دوازدهم، از نوادگان شمعون، وصی حضرت عیسی(علیه السلام) که از جمال ظاهری برخوردار بود از کودکی تحت تعلیم جدّش، قیصر روم قرار گرفت و با بهره گیری از اساتید چیره دست آن روزگار علوم و کمالات فراوان کسب کرد و با زبانهای مختلف آشنا گشت. او خود در پاسخ کسی که از او سؤال می کند: تو که رومی هستی چگونه با زبان عربی این چنین آشنایی داری؟ می گوید: جدم به تربیت من اهمیت زیادی می داد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد و در همین راستا زنی را که به چند زبان تسلط داشت برگزید تا صبح و شام عربی را به من بیاموزد و من از این راه زبان عربی را به خوبی فرا گرفتم.
او در آغاز، مسیحی بود که در عالم رؤیا پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) و سایر پیشوایان معصوم برای خواستگاری وی به منزل جدش می روند و حضرت عیسی (علیه السلام) از آنان استقبال می کند. در این هنگام رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در حالی که به امام حسن عسکری (علیه السلام) اشاره می کند می فرماید: ای روح خدا! من به خواستگاری دختر وصی تو شمعون برای فرزندم آمده ام، که حضرت عیسی نگاهی به شمعون کرده و می گوید: چه شرافتی نصیب تو شده. با این پیوند مبارک شما موافقت کن، شمعون هم موافقت می نماید. سپس رسول خدا بالای منبر قرار می گیرد و خطبه می خواند و نرجس را به عقد امام حسن عسکری (علیه السلام) در می آورد و حاضرین را بر این امر گواه می گیرد.
و این چنین اراده حق برای به وجود آوردن دادگستر و مصلح بزرگ عالم و تحقق عدالت و مساوات کامل در جهان تبلور می یابد.
پس از انجام مراسم عقد، نرجس علاقه و محبت وصف ناپذیری نسبت به امام حسن عسکری (علیه السلام) پیدا می کند. این عشق آن چنان در وجود وی شعله ور می گردد که تمام وجود او را فرا می گیرد و او را از خواب و خوراک بازداشته
بیمار و رنجور می نماید. پزشکان حاذق را برای مداوای او می آورند. آنان هر چه در توان داشته به کار می گیرند ولی نتیجه ای حاصل نمی شود. جد نرجس که از این وضع بسیار افسرده و ناراحت است به او می گوید: دخترم هر آرزویی که داری بگو تا برآورده نمایم. او که به خاطر پاکی و صداقت و صفات برجسته انسانی و کمالات و این پیوند مبارک در خواب، به اسلام علاقه مند شده بود، می فرماید: اسیران مسلمان را از زندان آزاد کن، امید است به برکت آنان، حضرت عیسی و مادرش مرا شفا دهند. جدش نیز چنین می کند، و او به ظاهر اظهار بهبودی می کند تا باز هم حاکمان روم به مسلمین ادای احترام بیشتری کنند.
بعد از سپری شدن چهارده شب از ماجرای رؤیا، نرجس خاتون، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و مریم (سلام الله علیها) و حوریان بهشتی را در عالم خواب مشاهده می کند. حضرت مریم در حالی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اشاره می کند، می فرماید: ایشان بانوی بانوان جهان و مادرشوهر تو است. نرجس دامن فاطمه (سلام الله علیها) را گرفته و گریه می کند و از اینکه تا کنون به خدمت امام حسن عسکری (علیه السلام) نرسیده اظهار ناراحتی و نگرانی می نماید.
او در عالم رؤیا به وسیله حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اسلام می آورد. سپس در عالم خواب امام حسن عسکری(علیه السلام) را ملاقات می کند و به این طریق فراق، مبدل به وصال می شود.
بشیر بن سلیمان از همسایگان امام دهم، حضرت هادی (علیه السلام) و از شیعیان مخلص و از نوادگان ابو ایوب انصاری است. او نقل می کند: روزی امام علی نقی (علیه السلام) مرا احضار کرد و فرمود: می خواهم تو را به فضیلتی برسانم که بدان وسیله بر سایر شیعیان برتری یابی. آنگاه نامه ای که به خط رومی نوشته بود به من داد و فرمود: به بغداد برو و از میان کسانی که با کشتی از روم به آنجا آورده می شوند کنیزی را با این خصوصیات برای من خریداری نما و من بر اساس دستور آن حضرت روانه بغداد شدم و با همان خصوصیاتی که حضرت فرموده بود، بانوی مورد نظر را پیدا کرده، نامه امام را به وی دادم. او با دیدن دستخط مبارک امام هادی (علیه السلام) از شوق وصال سخت گریست. و از صاحب خود درخواست کرد که باید مرا به این فرد تحویل دهی.
بعد از بحثهای طولانی سرانجام فرد موردنظر را به همان مبلغی که امام فرموده بود خریداری نمودم و نرجس نامه آن حضرت را بر دیده می نهاد و آن را می بوسید.
بشیر می گوید: چگونه نامه ای را می بوسی که نویسنده آن را نمی شناسی. نرجس ماجرای رؤیای خود را مفصل بیان نموده آنگاه او را به سامره خدمت امام هادی (علیه السلام) آوردند. امام هادی (علیه السلام) در اولین ملاقات به وی فرمود: «تو را به فرزندی بشارت می دهم که شرق و غرب عالم را مالک شود و جهان را از عدل و داد پر کند در آن هنگام که از ظلم و ستم پر شده باشد.»
نرجس عرض می کند: «این فرزند از کیست؟» «امام هادی (علیه السلام) می فرماید: از همان کسی که در عالم رؤیا تو را به عقد او در آوردند. آیا اگر او را ببینی می شناسی؟ پاسخ داد: «از آن شبی که به محضر حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسیدم تا کنون شبی نیست که او را در عالم رؤیا ملاقات نکنم.»
آنگاه حضرت دستور داد تا خواهرش حکیمه خاتون را حاضر کنند و به وی فرمود: خواهرم، این بانو، همان است که گفته بودم. حکیمه خاتون، نرجس را در آغوش گرفته، و از ملاقات با او بسیار شادمان می شود. سپس امام هادی (علیه السلام) به حکیمه خاتون می فرماید: او را به خانه خود ببر و واجبات و مستحبات دینی را به او بیاموز. همانا او همسر فرزندم حسن و مادر قائم آل محمد است.1
گروه دین و اندیشه تبیان
1ـ معجم احادیث الامام المهدی، ج4، ص200 ـ 196؛ کمال الدین ج2، ص423 ـ 418؛ بحارالانوار ج51، ص10 ـ 6؛ اثبات الهداة ج3، ص393؛ غیبت شیخ طوسی ص124؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص440.
نوشته شده توسط : موسی مباشری
از مسائل نیازمند به بحث, روش برخورد امام با مخالفان است. جایگاه سایر ارباب مذاهب و مکاتب در حکومت امام کدام خواهد بود. به تعبیر دیگر مقصود از حکومت جهانی واحد که امام منادی آن است چیست؟ آیا وحدت دین مقصود است یا وحدت حکومت. در هر صورت, رفتار امام با اهل کتاب یا با دیگر مسلمانان غیر معتقد به مذهب امام چگونه است؟
مخالفان امام به چند دسته تقسیم می شوند.
1 . مخالفان سیاسی و مذهبی مسلمان.
2 . اهل کتاب.
3 . مستکبران.
دسته اوّل: در ذهن برخی از شیعیان, این اندیشه وجود دارد که در حکومت امام که مروج مسلک اهل بیت است, سایر ارباب مذاهب, جایی نخواهند داشت و همه آنان می بایست به ولایت علی (علیه السلام) گردن نهند. روش مهدی, با روش جدش , پیامبر و علی (علیه السلام) در برخورد با مخالفان متفاوت است. آنان, مأمور رحمت بودند و گذشت و مهدی, مأمور انتقام. اگر علی در برخورد با مخالفان مذهبی و سیاسی گذشت می کرد و از کردار افرادی مثل شورشیان بصره و یا خوارج می گذشت, بر اثر نبودن شرایط انتقام بود, ولی در حکومت مهدی, مانعی برای شدت عمل با مخالفان وجود ندارد. دلیلی که ممکن است برای این مطلب ارائه کرد, روایاتی است که دلالت دارد روش برخورد مهدی (علیه السلام) با مخالفان, با روش برخورد علی (علیه السلام) با مخالفان بصری تفاوت دارد.
در روایت معلی بن خنیس از امام صادق چنین آمده است:
آیا روش قائم برخلاف سیره علی (علیه السلام) است؟ فرمود: بلی. علی بعد از دست یافتن بر مخالفان, آنان را بخشید, چون می دانست دشمنان, پس از او بر شیعیانش مسلط خواهند شد. ولی قائم, با مخالفان با شمشیر رو به رو می شود, چون می داند دشمنان هرگز بر پیروان او, مسلط نخواهند شد.1
این روایت و مانند آن, تا چه حد دلالت بر مقصود دارند؟
مروری بر روایات سیره مهدی (علیه السلام), نشان می دهد, در نظام آن حضرت, آزادی مذهب وجود دارد و مسلمانی به جرم داشتن عقیده مخالف, مجازات نمی شود و مخالفان مذهبی, حق اظهار عقیده دارند, به چند دلیل:
امام زمان, پیروان ادیان آسمانی را مجبور به ترک دین نمی کند و اگر آنان مسلمان می شوند, از روی رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدن عیسی(علیه السلام) است.
پس مقصود از آیه (لیظهر علی الدین کله) حکومت جهانی واحد است, نه وحدت دین.
1. در هیچ روایتی از منابع شیعی چنین مطلبی نقل نشده است که مهدی (علیه السلام) مخالفان را به ترک مذهب و پذیرش ولایت علی (علیه السلام) وا می دارد. تنها در مواردی که از شدت عمل سخن به میان آمده, برخورد با ناصبی ها و معاندان اهل بیت است2 و بس. و ناصب, نه هر مخالف و غیر موافق عقیده و مسلک اهل بیت, کسی است که دشمنی با علی و دیگر امامان (علیه السلام) را در سینه پرورانده و از اظهار سب و دشمنی ابائی ندارد و در فقه شیعه, سَبّ علی و ائمه, حکم سبّ پیامبر را دارد.
2 . امام, در همه مراحل دعوت و فعالیت, به تبیین اهداف و علل اقدامات خود می پردازد و نقطه ابهامی را برای مردم باقی نمی گذارد. مخالفان سیاسی و مذهبی, با استفاده از جوّ آرامی که امام ایجاد می کند, به بیان مواضع خود می پردازند و جواب می شنوند. از جمله, در منزل ثعلبیه, یکی از بزرگان بنی هاشم, به سیره امام انتقاد می کند و خواهان دلیل شرعی برای آن می شود.
امام, بر خلاف برخی از مأموران که خواهان شدت عمل با این گونه انتقاد گرانند, به آرامی پاسخ می دهد و با استدلالهای مستند به سیره پیامبر, او را با خود همراه می سازد.3
3. امام, تنها با مخالفان مذهبی و سیاسی که مسلحانه علیه امام و برنامه هایش بپاخیزند, برخوردی قهر آمیز دارد. در مورد آنان نیز, از جاده انصاف بیرون نمی رود و با آنان مدارا می کند. حضرت, پیشاپیش با مخالفان اتمام حجت می کند و به قرآن و سنت پیامبر, با ایشان به گفت و گو می نشیند. در مواردی که دشمن, کینه خود را آشکار می سازد و, جنگ را می آغازد و دست به خون یاران مهدی می آلاید, امام دستور مقابله می دهد. 4
امّا در پاسخ آنان که به این روایت استدلال کرده اند باید گفت: امام, روش علی (علیه السلام) را در مقابله با شورشیان بصره, در پیش ندارد اولاً, روایت در مورد مخالفان نظامی و پیمان شکنان است, نه مطلق مخالف. و این حق به امام داده شده است که برای شکستن شوکت مخالفان و جلوگیری از اجتماع دوباره آنان, فراریان را تعقیب کند و مجرمان را مجازات, چنانکه شیوه علی (علیه السلام), در نبرد صفین بر آن بود. 5
ثانیاً, روایت بر فرض درستی سند معارض است با سخن دیگری از امام صادق که می فرماید:
منادی امام, فریاد برمی دارد فراریان را تعقیب نکنند و مجروحی را نکشند. بمانند روش علی (علیه السلام) با بصریان, با آنان روبه رو می شود.6
در مورد دیگر, امام برای دعوت مسلمانان مکه نماینده ای می فرستد, فرستاده حضرت, برای آنان سخن می گوید و به کتاب خدا و سنت پیامبر احتجاج می کند. گروهی از مخالفان, در کنار کعبه او را می کشند. امام, خود به مکه می آید برای آگاهی بیشتر مردم, به تفصیل برایشان سخن می گوید و بر کتاب خدا و سنت پیامبر از آنان بیعت می گیرد و متعرض کس نمی شود. 7
در روایت دیگر, حضرت پس از آمدن به مکّه, تنها کشندگان فرستاده خود را مجازات می کند و چیزی بر آن نمی افزاید. 8
این روایتها, نشان دهنده نرمش و عفو و رحمت امام در برخورد با مخالفان مذهبی و معتقدان به دیگر مذاهب است.
دسته دوّم: از برخی روایات استفاده می شود: حکومت امام, شرق و غرب را فرا می گیرد و همه غیر مسلمانان می بایست مسلمان شوند و گرنه از میان خواهند رفت. از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است:
همه اهل آسمانها و زمین, به رغبت یا جبر, تسلیم اویند. امام فرمود: آیه, درباره قائم نازل شده است. در وقت ظهور, بر یهود و ترسایان و صابئین و زندیقان و مرتدان و کافران شرق و غرب زمین, اسلام عرضه می شود. هرکس مسلمان شد, می باید نماز و روزه و سایر واجبات را به جای آورد و هر کس ابا ورزید کشته می شود. تا در روی زمین همه موحد باشند… صاحب این امر, مثل پیامبر, جزیه نمی پذیرد.9
این روایت, به قرینه ظهور آیه کریمه لیظهره علی الدین کلّه10 دلالت دارد که در وقت ظهور امام زمان, همه اهل زمین می بایست مسلمان شوند و در آن وقت, جزیه ای که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) میان حکومت اسلام و اهل کتاب برقرار بود وجود ندارد.
ولی در برابر, دلائل محکم تری وجود دارد که این برداشت از آیه و روایت را سست می کند.
1 . روایات مستفیض وجود دارد که سیره امام بر اساس کتاب و سنت است. و هدف آن حضرت, احیای قوانین قرآن و روش پیامبر خواهد بود.11 و گرفتن جزیه, از مقررات اسلامی و براساس قرآن و سنت پیامبر است.
2 . روایت عیاشی بر اکراه اهل کتاب بر اسلام و نیز سایر روایات در این باب, مستند نیستند امین الاسلام طبرسی, در اعلام الوری در پاسخ اشکالاتی که بر سیره امام شده:امام از اهل کتاب جزیه نمی پذیرد, یا جوان بیست ساله نا آشنای با دین را می کشد و … می نویسد: آنچه سؤال در بر دارد مثل این که امام, جزیه از اهل کتاب نمی پذیرد و جوان بیست ساله دین ناآشنا را می کشد, ما ماخذی برای آن نمی شناسیم.اگر خبری نیز در این باره وارد شده باشد مقطوع نیست.12
3 . برخی گزارشهای مکرر حکایت دارد که امام, با سپاهیان رومی که کیش نصارا دارند صلح می کند.13 در روایت ابی بصیر تصریح شده است که امام زمان, مثل پیامبر(صلی الله علیه و آله) با اهل کتاب قرار داد جزیه امضا می کند:
از امام صادق پرسیدم: سرنوشت اهل کتاب در دولت مهدی چگونه است. فرمود: بسان پیامبر از آنان جزیه خواهد گرفت.14 این روایت, با روایت ابن بکیر معارض است و در صورت ناتمام بودن سند آن و کنار گذاشتن هر دو, مرجع عمومات کتاب و سنت است.
4 . در متون عامه روایتی از پیامبر نقل شده است:
به زودی, عیسی در میان شما نازل شده, به عدالت حکم می کند. صلیب را می شکند, خوک را می کشد, جزیه را برمی دارد. مال چنان فراوان می شود که کسی نمی پذیرد. 15
عموم محدثان عامه و برخی از محدثان خاصه, از این روایت استفاده کرده اند که مقصود از برداشتن جزیه از اهل کتاب به روزگار مهدی(علیه السلام) وادار کردن آنان به اسلام است.
بغوی از محدثان عامه, در شرح حدیث این معنی را تقویت کرده است.16
ولی, از ذیل روایت این معنی استفاده می شود که مال, چنان فراوان شود که نیازی به جمع آوری زکات, یا جزیه نباشد. همان گونه که برخی از روایات خاصه براین مطلب دلالت دارند و بغوی این مطلب را از برخی به صورت احتمال ذکر کرده است, نه این که وضع جزیه کنایه از نبود اهل کتاب و وارد کردن آنان به مسلمان شدن باشد.
ممکن است روایت حکایت از رخدادی خارجی باشد. آشکار شدن عیسی و نماز خواندن آن حضرت در پی امام17, چنان که در روایات آمده و نیز احتجاج امام با یهودیان و نصارا, حقانیت دین اسلام را بر همه جهانیان اثبات خواهد کرد و همگی از دل و جان مسلمان خواهند شد. در آن صورت, موردی برای جزیه باقی نخواهد ماند سید صدرالدین صدر, پس از ذکر روایت, همین معنی را استفاده کرده است. 18
اینها شواهدی هستند که دلالت دارند, امام زمان, پیروان ادیان آسمانی را مجبور به ترک دین نمی کند و اگر آنان مسلمان می شوند, از روی رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدن عیسی(علیه السلام) است.
مخالفان امام به چند دسته تقسیم می شوند.
1 . مخالفان سیاسی و مذهبی مسلمان.
2 . اهل کتاب.
3 . مستکبران.
پس مقصود از آیه (لیظهر علی الدین کله) حکومت جهانی واحد است, نه وحدت دین.
شاید از عموم آن استفاده کنیم که بر کافران, در آن روزگار, اتمام حجت می شود و الحاد و شرک, ریشه کن خواهد شد و همه باز دارنده های پیشرفت اسلام, از میان خواهد رفت و تمام مردم جهان سر به فرمان دستورهای ولی عصر خواهند بود.
دسته سوّم: مستکبران و مفسدان, دشمنان اصلی امام هستند. و سپاه سلحشور امام, با آنان به شدت برخورد می کند و زمین را از لوث وجودشان پاک خواهد ساخت.
دشمنان حضرت, جاهلان بی بصیرتند که مشعلداران تحجرند و با فهم وارونه از دین و یا ضعفهای اخلاقی, آلت دست دشمنان حضرت واقع می شوند و به همراهی منافقان و مشرکان خودخواه, با امام درگیر می شوند.
آن کس که دعوی انتظار دارد, ولی پاکباز نیست, نه تنها توفیق یاوری را پیدا نمی کند که بر امام راه خواهد بست و جامعه ای که اندیشه ها و ارزشهای الهی را در خود جای نداده و در آتش ستم و اختلاف می سوزد, نمی تواند مردان کارساز پرورش دهد. مرحوم سید بن طاووس در وصیّتی مفصل به فرزندش می نویسد:
ای فرزند, ای محمد, ترا و برادرت را و هر کس را که این کتاب را بخواند, به آشتی و درستی در معامله با خدای عزّ و جلّ و رسول او (صلی الله علیه و آله) و حفظ و رعایت فرمان خدا و رسول که درباره ظهور مولای ما مهدی(علیه السلام) بیان فرموده اند و بشارت داده اند, سفارش می کنم; چه قول و عمل بسیاری از مردم از نظرهای فراوان با عقیده آنان مخالف است. مثلاً بارها دیده ام که اگر بنده ای یا اسبی یا درهم و دیناری از آنان گم شود, سراپا متوجه آنان می شوند و برای یافتن, نهایت کوشش را به عمل می آورند, اما ندیده ام که کسی برای تاخیر ظهور آن حضرت و عقب افتادن اسلام و تقویت ایمان مسلمانان و قطع ریشه کافران و ستمکاران به اندازه دلبستگی به این امور ناچیز دلبسته باشد و به اندازه ای که برای از دست دادن این اشیاء متأثر می گردد, متأثر باشد. پس چنین کسانی چگونه مدعی آنند که به حق عارفند و به رسول او واقف و به امامت آن حضرت معتقد و چگونه ادعای دوستی آن بزرگوار می کنند و درباره چگونگی های والای او به مبالغه می پردازند. 19
سید عباس رضوی
گروه دین و اندیشه تبیان
پینوشتها:
1 . (الغیبة) نعمانی /232.
2 . (فروع کافی), ج8/227, دارالتعارف, بیروت.
3 . (بحارالانوار), ج52/343.
4 . (همان مدرک)/387.
5 . (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملی, ج11/55 ـ 56.
6 . (بحارالانوار), ج52/338.
7 . (همان مدرک)/307.
8 . (همان مدرک), /308.
9 . (همان مدرک)/340 به نقل از تفسیر عیاشی.
10 . سوره (توبه), آیه 33.
11 . (ارشاد), ج2/383.
12 . (اعلام الوری با علام الهدی), امین الاسلام طبرسی/445, دارالمعرفه, بیروت.
13 . (بحارالانوار), ج52/337.
14 . (همان مدرک) /376.
15 . (همان مدرک)/383, به نقل از شرح السنه بغوی.
16 . (همان مدرک).
17 . (عصرالظهور) علی کورانی /306, انتشارات تبلیغات اسلامی, قم.
18 .(المهدی), آیة اللّه سید صدر الدین صدر/236, دارالزهراء.
19 . (کشف المحجه), سید بن طاووس, ترجمه دکتر اسداللّه مبشری/220, دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
نوشته شده توسط : موسی مباشری
شب نیمه شعبان، شب بسیار مبارکى است. از امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که از امام محمدباقر علیهالسلام در مورد فضیلت شب نیمه شعبان سؤال شد؛ امام فرمود آن شب بعد از لیلة القدر افضل شبها است. در آن شب خداوند به بندگان، فضل خود را عطا مىفرماید و ایشان را به مَنّ و کَرَم خویش مىآمرزد. پس سعى و کوشش کنید در تقرّب جستن به سوى خداى تعالى در آن شب، که آن شبى است که خدا قسم یاد فرموده به ذات مقدس خود که سائلى را از درگاه خود تا زمانی که مطلب گناهی را درخواست نکند؛ دست خالى برنگرداند. و آن شبى است که قرار داده حق تعالى آن را از براى ما به مقابل آن که قرار داده شب قدر را براى پیغمبر ما صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله. پس کوشش کنید در دعا و ثنا بر خداى تعالی و از جمله برکات این شب مبارک آن است که ولادت با سعادت حضرت صاحب عصر امام زمان ارواحُنا لَهُ الفداء در سحر این شب سال دویست و پنجاه و پنج در سامراء واقع شده و باعث مزید شرافت این شب مبارک شده است .
1- غسل، که باعث تخفیف گناهان مىشود.
2- احیاء این شب به نماز و دعا و استغفار. و در روایت است که هر کس این شب را احیا دارد؛ نمیرد دل او در روزى که دلها بمیرند.
3- زیارت امام حسین علیه السلام است که افضل اعمال این شب
و باعث آمرزش گناهان است و هر کس بخواهد با او مصافحه کند روح صد و بیست و چهار هزار پیغمبر زیارت کند آن حضرت را در این شب و اَقَلِّ زیارت آن حضرت آن است که به بامى برآید و به جانب راست و چپ نظر کند پس سر به جانب آسمان بلند کند و زیارت کند آن حضرت را به این کلمات: "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَکاتُهُ." و هر کس در هر کجا باشد در هر وقت که آن حضرت را به این کیفیت زیارت کند امید است که ثواب حجّ و عُمره براى او نوشته شود .خدایا به حق این شبى که ما در آنیم و به حق آن کس که در آن به دنیا آمده
وَ حُجَّتِکَ وَ مَوْعُودِهَا الَّتى قَرَنْتَ اِلى فَضْلِها فَضْلاً فَتَمَّتْ کَلِمَتُکَو حجتت و موعود آن که همراه کردى به فضیلت این شب فضیلت دیگرى و بدین سبب تمام شد کلمه تو
صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِکَ وَلا مُعَقِّبَ لاِیاتِکَ نُورُکَ الْمُتَاَلِّقُبه راستى و عدالت تغییر دهندهاى براى کلمات تو نیست و پس زنندهاى براى آیات تو نیست آن نور درخشانت
وَ ضِیاَّؤُکَ الْمُشْرِقُ وَ الْعَلَمُ النُّورُ فى طَخْیاَّءِ الدَّیْجُورِ الْغائِبُو آن روشنى فروزانت و آن نشانه نورانى در شب تاریک ظلمانى آن پنهان
الْمَسْتُورُ جَلَّ مَوْلِدُهُ وَ کَرُمَ مَحْتِدُهُ وَالْمَلاَّئِکَةُ شُهَّدُهُ وَاللّهُ ناصِرُهُغایب از انظار که ولادتش بزرگ و کریم الاصل بود و فرشتگان گواهان اویند و خدا یاور
وَ مُؤَیِّدُهُ اِذا آنَ میعادُهُ وَالْمَلاَّئِکَةُ اَمْد ادُهُ سَیْفُ اللّهِ الَّذى لا یَنْبوُو کمک کار او است در آن هنگام که وعدهاش برسد و فرشتگان مددکارش باشند آن شمشیر برنده خدا که کُند نشود
وَ نُورُهُ الَّذى لا یَخْبوُ وَ ذوُالْحِلْمِ الَّذى لا یَصْبوُا مَدارُ الَّدهْرِو نور او که خاموش نگردد و بردبارى که کار بى رویه انجام ندهد چرخ روزگار به خاطر او گردش کند
وَ نَوامیسُ الْعَصْرِ و َوُلاةُ الاْمْرِ وَالْمُنَزَّلُ عَلَیْهِمْ ما یَتَنَزَّلُ فى لَیْلَةِو او و پدران معصومش نوامیس هر عصر و والیان امر خدایند در شب قدر آنچه نازل شود بر ایشان نازل گردد
الْقَدْرِ وَ اَصْحابُ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ تَراجِمَةُ وَحْیِهِ وَ وُلاةُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِو آنهایند صاحبان حشر و نشر و مفسران وحى خدا و سرپرستان امر و نهى او
اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى خاتِمِهْم وَ قآئِمِهِمُ الْمَسْتُورِ عَنْ عَوالِمِهِمْخدایا پس درود فرست بر خاتم ایشان و قائمشان که در پس پرده است از عوالم آنها
اَللّهُمَّ وَ اَدْرِکَ بِنا اءَیّامَهُ وَظُهُورَهُ وَقِیامَهُ وَاجْعَلْنا مِنْ اَنْصارِهِ وَاقْرِنْ ثارَناخدایا ما را به روزگار او و زمان ظهور و قیامش برسان و از جمله یارانش قرارمان ده و خونخواهى ما را
بِثارِهِ وَاکْتُبْنا فى اَعْوانِهِ وَ خُلَصاَّئِهِ وَ اَحْیِنا فى دَوْلَتِهِ ناعِمینَبه خونخواهى او مقرون گردان و نام ما را در زمره یاران و مخصوصانش ثبت فرما و ما را در دولتش شادکام
وَ بِصُحْبَتِهِ غانِمینَ وَ بِحَقِّهِ قآئِمینَ وَ مِنَ السُّوَّءِ سالِمینَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَو متنعم و به همنشینیش بهرهمند و به گرفتن حقش پابرجا بدار و از بدیها بر کنارمان کن اى مهربانترین مهربانان
وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَواتُهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍو ستایش خاص خدا پروردگار جهانیان است و درودهاى او بر آقاى ما محمد
خاتَمِ النَّبِیّینَ وَ الْمُرْسَلینَ وَ عَلى اَهْلِ بَیْتِهِ الصّادِقینَ وَ عِتْرَتِهَخاتم پیمبران و مرسلین و بر خاندان راستگو و عترت حقگویش باد
النّاطِقینَ وَالْعَنْ جَمیعَ الظّالِمینَ واحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ یا اَحْکَمَ الْحاکِمینَ .خاتم پیمبران و مرسلین و بر خاندان راستگو و عترت حقگویش باد
النّاطِقینَ وَالْعَنْ جَمیعَ الظّالِمینَ واحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ یا اَحْکَمَ الْحاکِمینَ .و از رحمت خود دور ساز تمام ستمکاران را و میان ما و ایشان داورى کن اى محکمترین حکم کنندگان.
خدایا تویى زنده پاینده والاى بزرگ آفریننده
الرّازِقُ الْمُحْیِى الْمُمیتُ الْبَدىَّءُو روزى دهنده زنده کننده و میراننده آغاز کننده
الْبَدیعُ لَکَ الْجَلالُ وَ لَکَ الْفَضْلُ وَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الْمَنُّ وَ لَکَ الْجُودُو پدید آورنده، براى تو است بزرگى و از آن تو است فضیلت و ستایش و از آن تو است نعمت و جود
وَ لَکَ الْکَرَمُ وَ لَکَ الاْمْرُ وَ لَکَ الْمَجْدُ وَ لَکَ الْشُّکْرُ وَحْدَکَ لاشَریکَ لَکَو خاص تو است بزرگوارى و از تو است فرمان و شوکت و خاص تو است سپاسگزارى که یگانهاى و شریکى برایت نیست
یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُاى یگانهاى یکتا اى بى نیاز اى که فرزندى ندارد و فرزند کسى نباشد و نیست برایش
کُفُواً اَحَدٌ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاْغفِرْ لى وَارْحَمْنى وَاکْفِنىهمتایى هیچ کس. درود فرست بر محمد و آل محمد و بیامرز مرا و به من رحم کن و کفایت کن
ما اَهَمَّنى وَاقْضِ دَیْنى وَ وَسِّعْ عَلَىَّ فى رِزْقى فَاِنَّکَ فى هذِهِ اللَّیْلَةِاز من آنچه فکر مرا به خود مشغول کرده و قرضم را ادا کن و در روزیم گشایش ده زیرا که تو در این شب
کُلَّ اَمْرٍ حَکیمٍ تَفْرُقُ وَ مَنْ تَشاَّءُ مِنْ خَلْقِکَ تَرْزُقُ فَارْزُقْنى وَ اَنْتَهر کار محکمى را از هم جدا کنى و هر یک از مخلوقات خود را بخواهى روزى دهى پس روزیم ده که تو
خَیْرُ الرّازِقینَ فَاِنَّکَ قُلْتَ وَ اَنْتَ خَیْرُ الْقاَّئِلینَ النّاطِقینَ وَاسْئَلوُا اللّهَبهترین روزى دهندگانى زیرا تو خود گفتى و تو بهترین گویندگان و ناطقان هستى که فرمودى "از خدا بخواهید از فضل او"
مِنْ فَضْلِهِ فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ وَ اِیّاکَ قَصَدْتُ وَابْنِ نَبِیِّکَ اعْتَمَدْتُ وَ لَکَپس من از فضل تو مىخواهم و تو را قصد کردم و به فرزند پیمبرت اعتماد کردم و به تو
رَجَوْتُ فَارْحَمْنى یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.امیدوارم پس به من رحم کن اى مهربانترین مهربانان.
6- خوانده شود؛ دعایی که حضرت رسول صلى الله علیه و آله در این شب مى خواندند: اَللّهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشْیَتِکَ ما یَحُولُ بَیْنَناخدایا بهره ما کن از ترس خود بدان اندازه که حائل شود میان ما
وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ رِضْوانَکَ وَ مِنَ الْیَقینِ ماو نافرمانیت و از اطاعت خویش بدان مقدار که ما را به خشنودى و رضوان تو برساند و از یقین بدان
یَهُونُ عَلَیْنا بِهِ مُصیباتُ الدُّنْیا اَللّهُمَّ اَمْتِعْنا بِاَسْماعِنا وَ اَبْصارِناحد که به وسیله آن ناگواریهاى دنیا بر ما آسان گردد خدایا ما را به گوشهایمان و دیدههامان
وَ قُوَّتِنا ما اَحْیَیْتَنا وَاجْعَلْهُ الْوارِثَ مِنّا وَاجْعَلْ ثارَنا عَلى مَنْ ظَلَمَناو نیرویمان تا زندهایم بهرهمند ساز و آن را وارث ما گردان و خون ما را به گردن کسى انداز که بر ما ستم کرده
وَانْصُرنا عَلى مَنْ عادانا وَلا تَجْعَلْ مُصیبَتَنا فى دینِنا وَلا تَجْعَلِو یارى ده ما را بر کسى که با ما دشمنى کند و مصیبت ما را در دینمان قرار مده و دنیا
الدُّنْیا اَکْبَرَ هَمِّنا وَلا مَبْلَغَ عِلْمِنا وَلا تُسَلِّطْ عَلَیْنا مَنْ لا یَرْحَمُنارا بزرگترین اندوه ما قرار مده و نیز آخرین حد دانش ما قرارش مده و مسلط مکن بر ما کسى را که بر ما رحم نکند
بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.به رحمتت اى مهربانترین مهربانان
و این دعاى جامع کاملى است و خواندن آن در اوقات دیگر نیز غنیمت است و از عوالى اللئالى نقل شده که حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله همیشه این دعا را مىخواندند.
7- صلوات هر روز را که در وقت زوال وارد شده خوانده شود.
8- دعاى کمیل را که در این شب وارد شده است، خوانده شود.
9- هر یک از اذکار "سُبْحانَ اللّهِ" ، "الْحَمْدُلِلّهِ" ، "اللّهُ اَکْبَرُ" وَ "لا اِلهَ اِلا اللّهُ" صد مرتبه گفته شود، تا خداوند تعالى گناهان گذشته او را بیامرزد و برآورد حاجتهاى دنیا و آخرت او را.
10- شیخ در مصباح از ابویحیى در ضمن خبرى در فضیلت شب نیمه شعبان روایت کرده که از مولاى خودم حضرت صادق علیه السلام پرسیدم که بهترین دعاها در این شب چیست؟ فرمود: پس از آن که بجا آوردى نماز عشا را، دو رکعت نماز اقامه کن که در رکعت اول حمد و سُوره قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ خوانده شود و در رکعت دوم حمد و سوره توحید خوانده شود. پس از سلام، تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها گفته شود. پس از آن این دعا خوانده شود:اى که به سوى او است پناه بندگان در کارهاى اندوه خیز و به سوى او پناه برند خلایق در پیش آمدهاى ناگوار
یا عالِمَ الْجَهْرِ وَالْخَفِیّاتِ وَ یا مَنْ لا تَخْفى عَلَیْهِ خَواطِرُ الاْوْهامِاى داناى آشکار و نهان و اى که بر او پنهان نماند اندیشههایى که در دلها افتد
وَ تَصَرُّفُ الْخَطَراتِ یا رَبَّ الْخَلایِقِ وَالْبَرِیّاتِ یا مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُو تصرف کردن آن خاطرات اى پروردگار خلایق و آفریدگان اى که ملکوت
الاْرَضینَ وَالسَّمواتِ اَنْتَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَمُتُّ اِلَیْکَ بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَزمینها و آسمانها به دست او است تویى خدایى که معبودى جز تو نیست به سویت توسل جویم به کلمه "لا اله الا انت"
فَیا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اجْعَلْنى فى هِذِهِ اللَّیْلَةِ مِمَّنْ نَظَرْتَ اِلَیْهِپس اى خدایى که معبودى جز تو نیست بگردان مرا در این شب از کسانى که به سویش نگریسته و مورد
فَرَحِمْتَهُ وَ سَمِعْتَ دُعاَّئَهُ فَاَجَبْتَهُ وَ عَلِمْتَ اسْتِقالَتَهُ فَاَقَلْتَهُرحم خویش قرارش داده و دعایش شنیده و اجابت کرده و پشیمانیش را دانسته پس او را پذیرفتهاى
وَ تَجاوَزْتَ عَنْ سالِفِ خَطیئَتِهِ وَ عَظیمِ جَریرَتِهِ فَقَدِ اسْتَجَرْتُ بِکَو از خطاهاى گذشتهاش و گناه بزرگش در گذشتهاى پس من از گناهانم به تو پناهنده شده
مِنْ ذُنُوبى وَ لَجَاْتُ اِلَیْکَ فى سَتْرِ عُیُوبى اَللّهُمَّ فَجُدْ عَلَىَّ بِکَرَمِکَو به تو ملتجى گشتهام در این که عیوبم را بپوشانى خدایا پس جود کن بر من به کرم خود
وَ فَضْلِکَ وَاحْطُطْ خَطایاىَ بِحِلْمِکَ وَ عَفْوِکَ وَ تَغَمَّدْنى فى هذِهِو فضلت و بریز خطاهاى مرا به بردبارى و گذشت خویش و فراگیر مرا در این
اللَّیْلَةِ بِسابِغِ کَرامَتِکَ وَاجْعَلْنى فیها مِنْ اَوْلِیاَّئِکَ الَّذینَ اجْتَبَیْتَهُمْشب به فراوان کرمت و بگردان مرا در این شب از آن دوستانت که آنان را براى طاعت خویش برگزیده
لِطاعَتِکَ وَاخْتَرْتَهُمْ لِعِبادَتِکَ وَ جَعَلْتَهُمْ خالِصَتَکَ وَ صِفْوَتَکَو براى پرستشت انتخاب فرمودى و ایشان را جزء خاصان درگاه و برگزیدگانت قرار دادى
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِمَّنْ سَعَدَ جَدُّهُ وَ تَوَفَّرَ مِنَ الْخَیْراتِ حَظُّهُ وَاجْعَلْنى مِمَّنْخدایا بدار مرا از آن کسانى که کوشش به جایى رسیده و از نیکیها بهره فراوان نصیبش گشته و مرا از کسانی قرار ده
سَلِمَ فَنَعِمَ وَ فازَ فَغَنِمَ وَاکْفِنى شَرَّ ما اَسْلَفْتُ وَاعْصِمْنى مِنَ الاِْزدِیادِکه تندرست شده و متنعم و رستگار و بهرهمند گشته و کفایت کن مرا از شر آنچه کردهام و نگاهم دار از افزودن
فى مَعْصِیَتکَ وَ حَبِّبْ اِلَىَّ طاعَتَکَ وَ ما یُقَرِّبُنى مِنْکَ وَ یُزْلِفُنى عِنْدَکَدر نافرمانیت و دوست گردان نزد من فرمانبرداریت را و آنچه مرا به تو نزدیک و مقرب درگاهت گرداند
سَیِّدى اِلَیْکَ یَلْجَاءُ الْهارِبُ وَ مِنْکَ یَلْتَمِسُ الطّالِبُ وَ عَلى کَرَمِکَآقاى من به سوى تو پناه آرد شخص گریز پاى و از تو عاجزانه طلب کند جوینده و بر کرم تو
یُعَوِّلُ الْمُسْتَقیلُ التّائِبُ اَدَّبْتَ عِبادَکَ بالتَّکَرُّمِ وَ اَنْتَ اَکْرَمُ الاْکْرَمینَتکیه کند شخص عذرخواه و توبه کننده ادب کردى بندگانت را به کرم ورزى به آنها و تو کریمترین کریمانى
وَ اَمَرْتَ بِالْعَفْوِ عِبادَکَ وَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ اَللّهُمَّ فَلا تَحْرِمْنىو تو خود به بندگانت دستور گذشت دادى و خود آمرزنده و مهربانى خدایا پس مرا از آنچه از
ما رَجَوْتُ مِنْ کَرَمِکَ وَلا تُؤْیِسْنى مِنْ سابِغِ نِعَمِکَ وَلا تُخَیِّبْنى مِنْکرمت امید دارم محرومم مکن و از نعمتهاى ریزانت مایوسم مدار و از بهرههاى فراوانت که در
جَزیلِ قِسَمِکَ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ لاِهْلِ طاعَتِکَ وَاجْعَلْنى فى جُنَّةٍ مِنْاین شب براى فرمانبردارانت مقرر داشتهاى بى بهرهام مساز و مرا در پناهگاه محکمى از آزار مخلوقات
شِرارِ بَرِیَّتِکَ رَبِّ اِنْ لَمْ اَکُنْ مِنْ اَهْلِ ذلِکَ فَاَنْتَ اَهْلُ الْکَرَمِ وَالْعَفْوِشرورت قرار ده پروردگارا اگر من چنین شایستگى ندارم ولى تو شایسته کرم و گذشت و
وَالْمَغْفِرَةِ وَ جُدْ عَلَىَّ بِما اَنْتَ اَهْلُهُ لا بِما اَسْتَحِقُّهُ فَقَدْ حَسُنَ ظَنّىآمرزشى و فرو ریز بر من بدانچه تو شایسته آنى نه بدانچه من سزاوار آنم زیرا به راستى گمان من نیک است
بِکَ وَ تَحَقَّقَ رَجاَّئى لَکَ وَ عَلِقَتْ نَفْسى بِکَرَمِکَ فَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ وَ اَکْرَمُ الاْکْرَمینَو امیدم درباره تو محکم شده و جانم به سر رشته کرم تو آویخته است پس تویى مهربانترین مهربانان و کریمترین کریمان
اَللّهُمَّ وَاخْصُصْنى مِنْ کَرَمِکَ بِجَزیلِخدایا مرا مخصوص بدار از کرم خویش به بهرههاى فراوان
قِسَمِکَ وَاَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ وَاغْفِر لِىَ الَّذنْبَ الَّذى یَحْبِسُ عَلَىَّ الْخُلُقَو تقسیمهاى شایانت و از کیفر تو به عفوت پناه مىبرم و بیامرز برایم آن گناهى را که عادت بد(مانند دروغ) را بر من حبس کند
وَ یُضَیِّقُ عَلىَّ الرِّزْقَ حَتّى اَقُومَ بِصالِحِ رِضاکَ وَ اَنْعَمَو روزى را بر من تنگ سازد تا من به خشنودى شایسته تو اقدام کنم و به عطاى فراوانت
بِجَزیلِ عَطاَّئِکَ وَاَسْعَدَ بِسابِغِ نَعْماَّئِکَ فَقَدْ لُذْتُ بِحَرَمِکَمتنعم گردم و به نعمتهاى بسیارت خوشبخت شوم زیرا من به آستان تو پناه آوردم
وَ تَعَرَّضْتُ لِکَرَمِکَ وَاسْتَعَذْتُ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ وَ بِحِلْمِکَ مِنْو به کرم تو آویختم و به گذشت تو پناه جستم از ترس کیفرت و به بردباریت پناه جستم از
غَضَبِکَ فَجُدْ بِما سَئَلْتُکَ وَاَنِلْ مَا الْتَمَسْتُ مِنْکَ اَسْئَلُکَ بِکَ لابِشَىءٍخشمت پس به من عطا کن آنچه را از تو خواستم و به من برسان آنچه را از تو خواهش کردم تو را به خودت سوگند دهم چون چیزى
هُوَ اَعْظَمُ مِنْکَاز تو بزرگتر نیست.
پس به سجده مى روى و 20 مرتبه یا رَبِّ ، 7 مرتبه یا اَللّهُ، 7 مرتبه لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، 10 مرتبه ما شآءَ اللّهُ، 10 مرتبه لاقُوّةَ اِلاّ بِاللّهِ، و 10 مرتبه صلوات مى فرستى بر پیغمبر و آل او علیهم السلام و حاجت خود را از خدا بخواه. سوگند به خدا که اگر به سبب این عمل به عدد قطرات باران حاجت بخواهى هر آینه برساند به تو خداوند عزوجل آن حاجتها را به کَرَم عَمیم و فَضْل جَسیمِ خود.
خدایا خواهندگان در این شب به درگاه تو آمدند
وَ قَصَدَکَ الْقاصِدُونَ وَ اَمَّلَ فَضْلَکَ وَ مَعْرُوفَکَ الطّالِبُونَ وَ لَکَ فىو قاصدان تو را مقصد خویش قرار دادند و خواهشمندان فضل و نیکى تو را آرزو کردند و تو در
هذَا اللّیْلِ نَفَحاتٌ وَ جَواَّئِزُ وَ عَطایا وَ مَواهِبُ تَمُنُّ بِها عَلى مَنْ تَشاَّءُاین شب بخششها و جوایز و عطاهایى و بهرههایى دارى که به هر یک از بندگانت بخواهى
مِنْ عِبادِکَ وَ تَمْنَعُها مَنْ لَمْ تَسْبِقْ لَهُ الْعِنایَةُ مِنْکَ وَها اَنَا ذا عُبَیْدُکَعطا خواهى کرد و از آن کس که عنایت تو نسبت به او سبقت نگرفته است آن را باز دارى و من اینک آن بنده کوچک
الْفَقیرُ اِلَیْکَ الْمُؤَمِّلُ فَضْلَکَ وَ مَعْرُوفَکَ فَاِنْ کُنْتَ یا مَولاىَ تَفَضَّلْتَو نیازمند درگاه تو و آرزومند فضل و نیکى تو هستم پس اى مولاى من اگر بنا دارى
فى هذِهِ اللَّیْلَةِ عَلى اَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ عُدْتَ عَلَیْهِ بِعائِدَةٍ مِنْ عَطْفِکَدر این شب بر کسى از خلق خویش تفضلى فرمایى و جایزهاى از روى مهر و عطوفت به او بدهى
فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْخَیِّرینَپس درود فرست بر محمد و آل محمد آن پاکان پاکیزه برگزیده برتر
الْفاضِلینَ وَجُدْ عَلَىَّ بِطَولِکَ وَ مَعْرُوفِکَ یا رَبَّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللّهُو از نعمت و نیکى خویش بر من نیز لطف فرما اى پروردگار جهانیان و درود خدا
عَلى مُحَمَّدٍخاتَمِ النَّبیّینَ وَ الِهِ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً اِنَّ اللّهَ حَمیدٌ مَجیدٌبر محمد خاتم پیمبران و بر آل پاکش و تحیت فراوان که همانا خداوند ستوده و بزرگوار است
اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَ فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَ اِنَّکَخدایا من تو را مىخوانم چنانچه دستور فرمودى پس دعایم را مستجاب کن چنانکه وعده فرمودى که
لا تُخْلِفُ الْمیعادَ.به راستى تو خلف وعده نمىکنى .
و این دعائیست که در سحرها در عقب نماز شفع خوانده مىشود.
12- بجا آورده شود سجدهها و دعاهایى را که از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده که در سجده میگفتند: سَجَدَ لَکَ سَوادى وَ خَیالى وَ آمَنَ بِکَ فؤادى هذِهِ یَداىَ وَ ماجَنَیْتُهُبه خاک افتاد براى تو سراپایم و اندیشهام و ایمان آورد به تو دلم، این است هر دو دستم و آنچه جنایتى که
عَلى نَفْسى یا عَظیمُ [عَظیماً] تُرْجى لِکُلِّ عَظیمٍ اِغْفِرْ لِىَ الْعَظیمَ فَاِنَّهُ لایَغْفِرُبر خویش کردم اى بزرگى که در هر کار بزرگى امید به او است بیامرز گناه بزرگم را که نیامرزد
الذَّنْبَ الْعَظیمَ اِلا الرَّبُّ الْعَظیمُگناه بزرگ را جز پروردگار بزرگ
پس، از سجده سر برمیداشتند و دوباره به سجده میرفتند و میگفتند:
اَعُوذُ بُنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَضائَتْ لَهُ السَّمواتُپناه برم به نور ذات تو که روشن شد به او آسمانها
وَالاْرَضُونَ وَانْکَشَفَتْ لَهُ الظُّلُماتُ وَ صَلَحَ عَلْیْهِ اَمرُ الاْوَّلینَو زمینها و برچیده شد به او تاریکیها و اصلاح شد به او کار اولین
وَالاْخِرینَ مِنْ فُجاءَةِ نَقِمَتِکَ وَ مِنْ تَحْویلِ عافِیَتِکَ وَ مِنْ زَوالِو آخرین از ناگهانى رسیدن عذابت و از پا برجا شدن تندرستى تو و از زائل شدن
نِعْمَتِکَ اَللّهُمَّ ارْزُقْنى قَلْباً تَقِیّاً نَقِیّاً وَ مِنَ الشِّرْکِ بَریئاً لا کافِراً ولا شَقِیّاًنعمتت خدایا روزیم گردان دلى پاک و پاکیزه و مبراى از شرک که نه کافر باشد و نه اهل شقاوت
سپس بر خاک مینهاد دو طرف صورت خود را و میگفت:
عَفَّرْتُ وَجْهى فِى التُّرابِمالیدم به خاک رویم را
وَ حُقَّ لى اَنْ اَسْجُدَ لَکَ.و بر من سزا است که برایت سجده کنم .
پس از این اعمال رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود امشب شبى است که در آن قسمت مى شود روزیها، و در آن نوشته مى شود اَجَلْها، و در آن نوشته مى شود روندگان به حج. همانا خداى تعالى در این شب مى آمرزد از بندگان خود، بیشتر از عدد موهاى بُزهاى قبیله کَلْب و مى فرستد خداى تعالى ملائکه خود را از جانب آسمان به سوى زمین در مکه.
13- نماز جناب جعفر را به جا آورده شود.
14- بجا آورده شود نمازهاى این شب، از جمله نمازی که روایت کرده ابویحیى صَنْعانى از حضرت باقر و صادق عَلیهِماالسَّلام و هم روایت کردهاند از آن دو بزرگوار سى نفر از کسانى که مورد وثوق و اعتماد است به ایشان که آن دو بزرگوار فرمودند که هرگاه شب نیمه شعبان شد پس بجا آور چهار رکعت نماز، بخوان در هر رکعت حمد و قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ صد مرتبه پس چون فارغ شدی بگو :
اَللّهُمَّ اِنّى اِلَیْکَ فَقیرٌ وَمِنْخدایا من به درگاهت نیازمندم و از
عَذاِبکَ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ اَللّهُمَّ لا تُبَدِّلْ اِسْمى وَلا تُغَیِّرْ جِسْمىعذاب و شکنجهات ترسان و پناه خواهم خدایا نامم را (از زمره موحدان) عوض مکن و جسمم را دگرگون مکن
وَلاتَجْهَدْ بَلاَّئى وَلا تُشْمِتْ بى اَعْداَّئى اَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ عِق ابِکَو آزمایشم را سخت مکن و دشمن شادم مفرما پناه مىبرم به عفوت از کیفرت
وَ اَعُوذُ بِرَحْمَتِکَ مِنْ عَذابِکَ وَ اَعُوذُ بِرِضاکَ مِنْ سَخَطِکَ وَ اَعُوذُبِکَو پناه مىبرم به رحمتت از عذابت و پناه مىبرم به خشنودیت از خشمت و پناه مى برم
مِنْکَ جَلَّ ثَناَّؤُکَ اَنْتَ کَما اَثْنَیْتَ عَلى نَفْسِکَ وَ فَوْقَ ما یَقُولُ الْقآئِلُونَ.به خودت از خودت مدح تو والا است و تو چنانى که خود ثناى خود کردهاى و بالاتر از آنى که مردم گویند.
عید مولود شریف امام دوازدهم مَوْلانا وَ اِمامُنا الْمَهْدِىُّ حضرت حجّة بن الحسن صاحبُ الزَّمان صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ است :
وَ یُسْتَحَبُّ زِیارَتُهُ علیه السلام فى کُلِّ زَمانٍ وَ مَکانٍ وَ الدُّعآءُ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ عِنْدَو مستحب است زیارت آن حضرت علیه السلام در هر زمان و مکان و در هر جا و دعا براى تعجیل ظهور آن حضرت در هنگام
زِیارَتِهِ وَ تَتَاَکَّدُ زِیارَتُهُ فِى السِّرْدابِ بِسُرَّمَنْ رَاى وَ هُوَالْمُتَیَقَّنُ ظُهُورُهُزیارت و بخصوص تاکید شده به زیارت آن حضرت در سرداب سامراء، و ظهور آن حضرت
وَ تَمَلُّکُهُ وَ اَنَّهُ یَمْلاَُ الاْرْضَ قِسْطا وَ عَدْلا کَما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْراو فرمانروائیش مسلم است و او است که زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر شده باشد از ستم و بیدادگرى
قَدْرَها غَیْرُکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.نتواند جز تو اى مهربانترین مهربانان.
نوشته شده توسط : موسی مباشری
نوشته شده توسط : موسی مباشری