نرگس، گلی که بوی مهدی (عج) می دهد - پایگاه اطلاع رسانی مباشری
: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
صفات پسندیده و کمالات انسانی به دو صورت در انسان پدید می آید: یکی از راه تلاش و کوشش و جدیت خود انسان و دیگری از طریق وراثت و کمالاتی که در پدر و مادر و اجداد انسان وجود دارد. از این رهگذر است که نقش مادر و کمالات وجودی او در پدید آوردن فرزندی با کمال و شایسته کاملاً آشکار می گردد.
پیشوایان معصوم(علیه السلام) چون دارای رسالتی بس مهم و جهانی بودند، از پدران و مادران با کمال و برجسته که دارای ویژگیهای خاصی بودند، چشم به جهان گشودند. آنان سعی می کردند زنان شایسته ای را برای خود انتخاب کنند تا شایستگی پرورش و تربیت امامان معصوم را داشته باشند.
نرجس خاتون مادر امام دوازدهم، از نوادگان شمعون، وصی حضرت عیسی(علیه السلام) که از جمال ظاهری برخوردار بود از کودکی تحت تعلیم جدّش، قیصر روم قرار گرفت و با بهره گیری از اساتید چیره دست آن روزگار علوم و کمالات فراوان کسب کرد و با زبانهای مختلف آشنا گشت. او خود در پاسخ کسی که از او سؤال می کند: تو که رومی هستی چگونه با زبان عربی این چنین آشنایی داری؟ می گوید: جدم به تربیت من اهمیت زیادی می داد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد و در همین راستا زنی را که به چند زبان تسلط داشت برگزید تا صبح و شام عربی را به من بیاموزد و من از این راه زبان عربی را به خوبی فرا گرفتم.
او در آغاز، مسیحی بود که در عالم رؤیا پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) و سایر پیشوایان معصوم برای خواستگاری وی به منزل جدش می روند و حضرت عیسی (علیه السلام) از آنان استقبال می کند. در این هنگام رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در حالی که به امام حسن عسکری (علیه السلام) اشاره می کند می فرماید: ای روح خدا! من به خواستگاری دختر وصی تو شمعون برای فرزندم آمده ام، که حضرت عیسی نگاهی به شمعون کرده و می گوید: چه شرافتی نصیب تو شده. با این پیوند مبارک شما موافقت کن، شمعون هم موافقت می نماید. سپس رسول خدا بالای منبر قرار می گیرد و خطبه می خواند و نرجس را به عقد امام حسن عسکری (علیه السلام) در می آورد و حاضرین را بر این امر گواه می گیرد.
و این چنین اراده حق برای به وجود آوردن دادگستر و مصلح بزرگ عالم و تحقق عدالت و مساوات کامل در جهان تبلور می یابد.
پس از انجام مراسم عقد، نرجس علاقه و محبت وصف ناپذیری نسبت به امام حسن عسکری (علیه السلام) پیدا می کند. این عشق آن چنان در وجود وی شعله ور می گردد که تمام وجود او را فرا می گیرد و او را از خواب و خوراک بازداشته
بیمار و رنجور می نماید. پزشکان حاذق را برای مداوای او می آورند. آنان هر چه در توان داشته به کار می گیرند ولی نتیجه ای حاصل نمی شود. جد نرجس که از این وضع بسیار افسرده و ناراحت است به او می گوید: دخترم هر آرزویی که داری بگو تا برآورده نمایم. او که به خاطر پاکی و صداقت و صفات برجسته انسانی و کمالات و این پیوند مبارک در خواب، به اسلام علاقه مند شده بود، می فرماید: اسیران مسلمان را از زندان آزاد کن، امید است به برکت آنان، حضرت عیسی و مادرش مرا شفا دهند. جدش نیز چنین می کند، و او به ظاهر اظهار بهبودی می کند تا باز هم حاکمان روم به مسلمین ادای احترام بیشتری کنند.
بعد از سپری شدن چهارده شب از ماجرای رؤیا، نرجس خاتون، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و مریم (سلام الله علیها) و حوریان بهشتی را در عالم خواب مشاهده می کند. حضرت مریم در حالی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اشاره می کند، می فرماید: ایشان بانوی بانوان جهان و مادرشوهر تو است. نرجس دامن فاطمه (سلام الله علیها) را گرفته و گریه می کند و از اینکه تا کنون به خدمت امام حسن عسکری (علیه السلام) نرسیده اظهار ناراحتی و نگرانی می نماید.
او در عالم رؤیا به وسیله حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اسلام می آورد. سپس در عالم خواب امام حسن عسکری(علیه السلام) را ملاقات می کند و به این طریق فراق، مبدل به وصال می شود.
بشیر بن سلیمان از همسایگان امام دهم، حضرت هادی (علیه السلام) و از شیعیان مخلص و از نوادگان ابو ایوب انصاری است. او نقل می کند: روزی امام علی نقی (علیه السلام) مرا احضار کرد و فرمود: می خواهم تو را به فضیلتی برسانم که بدان وسیله بر سایر شیعیان برتری یابی. آنگاه نامه ای که به خط رومی نوشته بود به من داد و فرمود: به بغداد برو و از میان کسانی که با کشتی از روم به آنجا آورده می شوند کنیزی را با این خصوصیات برای من خریداری نما و من بر اساس دستور آن حضرت روانه بغداد شدم و با همان خصوصیاتی که حضرت فرموده بود، بانوی مورد نظر را پیدا کرده، نامه امام را به وی دادم. او با دیدن دستخط مبارک امام هادی (علیه السلام) از شوق وصال سخت گریست. و از صاحب خود درخواست کرد که باید مرا به این فرد تحویل دهی.
بعد از بحثهای طولانی سرانجام فرد موردنظر را به همان مبلغی که امام فرموده بود خریداری نمودم و نرجس نامه آن حضرت را بر دیده می نهاد و آن را می بوسید.
بشیر می گوید: چگونه نامه ای را می بوسی که نویسنده آن را نمی شناسی. نرجس ماجرای رؤیای خود را مفصل بیان نموده آنگاه او را به سامره خدمت امام هادی (علیه السلام) آوردند. امام هادی (علیه السلام) در اولین ملاقات به وی فرمود: «تو را به فرزندی بشارت می دهم که شرق و غرب عالم را مالک شود و جهان را از عدل و داد پر کند در آن هنگام که از ظلم و ستم پر شده باشد.»
نرجس عرض می کند: «این فرزند از کیست؟» «امام هادی (علیه السلام) می فرماید: از همان کسی که در عالم رؤیا تو را به عقد او در آوردند. آیا اگر او را ببینی می شناسی؟ پاسخ داد: «از آن شبی که به محضر حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسیدم تا کنون شبی نیست که او را در عالم رؤیا ملاقات نکنم.»
آنگاه حضرت دستور داد تا خواهرش حکیمه خاتون را حاضر کنند و به وی فرمود: خواهرم، این بانو، همان است که گفته بودم. حکیمه خاتون، نرجس را در آغوش گرفته، و از ملاقات با او بسیار شادمان می شود. سپس امام هادی (علیه السلام) به حکیمه خاتون می فرماید: او را به خانه خود ببر و واجبات و مستحبات دینی را به او بیاموز. همانا او همسر فرزندم حسن و مادر قائم آل محمد است.1
گروه دین و اندیشه تبیان
1ـ معجم احادیث الامام المهدی، ج4، ص200 ـ 196؛ کمال الدین ج2، ص423 ـ 418؛ بحارالانوار ج51، ص10 ـ 6؛ اثبات الهداة ج3، ص393؛ غیبت شیخ طوسی ص124؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص440.
نوشته شده توسط : موسی مباشری