موسی مباشری - پایگاه اطلاع رسانی مباشری
: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
دوران غیبت
تربیت نسل منتظر
زندگی نامه
نشانه های ظهور
صفات
داستان نرجس خاتون؛
ویژگی های حکومتی
تحقق اراده الهی
یاران مهدی
زمان ظهور امام عصر
آخر الزمان
میلاد
اعمال نیمه شعبان
مهر محبوب
معرفی امام عصر علیه السلام در کلام امام رضا(ع)
دعا برای امام زمان علیه السلام
آسیبشناسى تربیتى مهدویّت
بشارت پیامبر(ص) به زهرا(س)
آثار و برکات صدقه برای وجود مقدس امام زمان (ارواحنا فداه)
منتظران واقعی دعای فرج را همیشه می خوانند
شیعیان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند
دوران غیبت
معرفی امام زمان(عج)
نوشته شده توسط : موسی مباشری
مهر محبوب |
امام رضا علیه السلام می فرماید : «اهل آسمان وزمین وهر زن ومرد دل سوخته و هر دل غمین و اندوهگین، بر آن حضرت (امام زمان علیه السلام) گریه می کنند». [1] .زگریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است باید دانست که محبّت هرچند امری است پوشیده و مخفی و عملی است باطنی و قلبی، ولی آثار و دلایل آشکار و شاخه های بسیار دارد. محبّت بسان درخت پربرگ و باری است که بر شاخه هایش گلهای رنگارنگ نشسته، بعضی از آثار آن در زبان و بعضی در اعضاء و جوارح انسان، آشکار می گردد. گویند که در سینه، غم عشق نهان ساز در پنبه چسان آتش سوزنده بپوشم؟ همانطور که درخت هرچه بیشتر رشد کند و پرورش یابد، گلها و شکوفه هایش فزونتر شود، همچنان، هرچه محبّت و دوستی نیرومندتر گردد، آثار و نشانه های آن بیشتر می شود. چنانکه از آثار محبّت در چشم، بی خوابی و اشکباری است، و در زبان، یاد کردن از محبوب، همیشه و همه جا است. خدای تعالی در حدیثِ قدسی می فرماید : «یا مُوسی إنَّ ذِکْری حَسَنٌ عَلی کُلِّ حالٍ». [2] . ای موسی یاد من در همه حال نیکوست. خداوند متعال محبّت و مودّت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بر همگان واجب و به عنوان مزد رسالت پیامبر مطرح فرمود : « قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی » [3] . اظهار دوستی و علاقه به اهل بیت علیهم السلام به عنوان اجر رسالت، منفعتی برای پیامبر و اهل بیت ندارد بلکه تنها مؤمنان در دنیا و آخرت از آن بهره مند خواهند شد. « قُلْ مَا سَألْتُکُم مِنْ أجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ » [4] . در حقیقت همین مودّت و ارتباطهای روحی و معنوی است که راه سیر به سوی خدا را فراهم می سازد، و سلوک انسان را در راستای اراده حق متعال شکل می دهد. با محبّت امام زمان علیه السلام است که زمینه های اطاعت از او فراهم می شود، و با اطاعت از اوست که راه کمال انسان بسوی خدا هموار می گردد. محبّت، اساس و پایه دین، بلکه مساوی با دین است. «هَلِ الدّینُ إلّاَ الْحُبُّ؟» [5] . دین خدا جز با تکیه بر محبّت و ولایت اهل بیت علیهم السلام استقرار نمی یابد. از این رو انتظار حاکمیّت و غلبه دین در جهان، به نوعی انتظار جهانی شدن محبّت و ولایت امام زمان علیه السلام است. و شاید به همین خاطر باشد که امام زمان علیه السلام می فرماید : «فَلْیَعْمل کُلُّ امْرِئٍ مِنْکُمْ بِما یُقَرِّبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنَا». [6] .پس هریک از شما باید به آنچه که او را به مقام محبّت ما نزدیک می کند، عمل نماید. از این رو هرگونه عملی که بتواند، مقدّمه ای برای ایجاد محبّت بیشتر نسبت به امام زمان علیه السلام باشد، انجام آن وظیفه ای بر عهده شیعیان خواهد بود. پی نوشتها : [1] بحارالانوار، ج51، ص152، ح2. |
نوشته شده توسط : موسی مباشری
معرفی امام عصر علیه السلام در کلام امام رضا(ع) |
امام هشتم علیه السلام، ضمن اشاره به شرایط خاص زمانی و مکانی تولد امام عصر علیه السلام، به مخفی بودن جایگاه ولادت آن حضرت اشاره دارند چنانچه می فرمایند : «... رجُلًا خَفیَّ المَوْلِد والمَنشأ غیر خَفیٍّ فی نَسَبِهِ». [1] . (حضرت مهدی علیه السلام) مردی است که علیرغم روشن بودن نسب او بر همگان، مخفیانه بدنیا می آید. علیرغم بیان ویژگی ها و خصوصیات آن حضرت، امام هشتم از شک برخی افراد نسبت به آن وجود مقدس، خبر می دهند : «... هُوَ الّذی یَشُکُّ النّاسُ فی وِلادَتِه». [2] . او کسی است که مردم در ولادت او دچار تردید می شوند. زمامداران ستمگر عباسی از ویژگی های آن حضرت خبر داشتند، لذا وجود مبارکش را برای سلطنت خود خطری بزرگ می دانستند. بنابراین خانه امام حسن عسکری علیه السلام را تحت نظر داشته و درصدد بودند، به محض اطلاع از تولد فرزندی پسر برای آن حضرت، او را از بین ببرند، به همین منظور بارها به خانه امام یازدهم مأمورانی گسیل می داشتند. امّا خداوند برای درامان ماندن آن وجود مبارک، مقدّر فرمود تا آن حضرت در یک شرایط استثنایی به گونه ای بدنیا بیاید، که حتی نزدیکترین افراد هم، متوجه نگردند و در نتیجه بسیاری از افراد طبق فرموده امام علیه السلام در اصل تولد آن حضرت دچار تردید شدند. نظر به اینکه پس از تولد آن وجود گرامی تا مدتی شرایط اقتضا می کرد که مسأله ولادت امام، همچنان مخفی بماند، لذا آن معدود افراد که از جریان تولد حضرت آگاه بودند، موظف بودند آن را در جایی اظهار نکنند، و حضرت عسکری علیه السلام نیز در این زمینه سعی تمام داشتند، که جز بعضی از خواص، کس دیگری از آن مطلع نگردد. حضرت رضا علیه السلام با توجّه به چنین شرایطی می فرمود : «لا یُری جِسمُهُ ولا یُسَمّی باسمِهِ». [3] .جسمش (حضرت مهدی علیه السلام) دیده نشود، و نامش برده نگردد. روایات زیادی درباره نهی از ذکر نام آن حضرت نقل شده که از بررسی مجموع آنها می توان احتمال داد که این امر اختصاص به زمان غیبت صغری داشته ؛ چراکه در آن ایام تهدیداتی متوجه جان آن حضرت بوده است. علی رغم این همه دشواری ها، جهت تقویت بیشتر ایمان و اعتقاد مردم به آن وجود مقدس، بسیاری از ویژگی ها و اوصاف حضرت مهدی علیه السلام توسط ائمه بزرگوار شیعه، بیان گردیده است. از جمله، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در ضمن روایتی می فرمایند : «... بِأَبی وَاُمّی سَمِیِّ جَدّی». [4] .پدر و مادرم بفدای او (امام عصر علیه السلام) که همنام جدّم رسول خداست. در روایت دیگری آن حضرت را به عنوان چهارمین فرزندشان معرفی می فرماید : «... الرّابعُ مِنْ وُلْدِی ابنُ سَیِّدَةِ الإماء». [5] .امام زمان علیه السلام چهارمین فرزند من، و مادرش بهترین کنیزان است. زمانی که دعبل، اشعار جانسوز خود را در محضر امام هشتم علیه السلام قرائت کرد و در ضمن اشعار خود اشاره به ظهور امام زمان علیه السلام نمود، حضرت پس از تشویق و تأیید او، فرمودند : ای خزاعی، آیا می دانی این امام کیست و چه موقع قیام می کند؟ سپس حضرت رضا علیه السلام به معرفی حضرت مهدی علیه السلام پرداختند : «یا دِعْبِلُ! الإمامُ بعدی مُحمَّدٌ ابنی، وَبَعْدَ مُحمّدٍ ابنُهُ عَلیٌّ، وَبَعْدَ عَلیٍّ اِبنُهُ الحَسَنُ، وَبَعْدَ الحَسَن ابنُهُ الحُجَّةُ القائِمُ المُنْتَظَرُ فی غَیبَته، المُطاعُ فی ظهورِه، لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إلّا یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ذلِکَ الیومَ حَتّی یَخْرُجَ فَیَمْلَأ الأَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً». [6] . ای دعبل! امام بعداز من پسرم محمّد، و بعد از محمّد پسرش علی، و بعد از علی فرزند او حسن، و بعد از حسن فرزندش، حجّت قائم منتظر خواهد بود، که در دوران غیبتش انتظارش را می کشند و در زمان ظهورش، اطاعتش می نمایند. اگر از عمر دنیا، تنها یک روز باقی مانده باشد همان یک روز را خداوند آن قدر طولانی گرداند تا اینکه او قیام کند و زمین را مالامال از عدل نماید، چنانکه از ظلم پر شده باشد. از جمله امور مهمی که حضرت رضا علیه السلام در زمان خود به آن همّت گماردند آن است که وقتی مأمون براساس اهداف پلید خود آن حضرت را به پذیرش ولایت عهدی وادار کرد، بیشتر شیعیان - که از حقیقت این نیرنگ آگاه نبودند - گمان می کردند صاحب الامری که در سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه معصومین علیهم السلام به ظهورش مژده داده شده است حضرت رضا علیه السلام می باشند. لذا آن حضرت در مناسبت های مختلف ضمن رفع این شبهه به معرفی بیشتر صاحب الامر علیه السلام مبادرت می فرمود. در این باره، از ایوب بن نوح روایت شده است که : روزی خدمت علی بن موسی الرضا علیه السلام عرض کردم : ای فرزند رسول خدا! حالا که همه مردم با شما بیعت کرده اند و سکّه بنام مبارک شما زده شده، امیدوارم آن صاحب الامر شما باشید و بدون اینکه نیازی بجنگ باشد، حکومت به شما منتقل شود. حضرت در پاسخ فرمودند : «کسی از ما نیست که نامه ها و پرسشها و اموال به طرف او سرازیر شود... مگر اینکه او به شهادت رسد تا وقتی که خداوند مردی را برای این کار برانگیزد، که تولد او علی رغم روشن بودن نسبش، مخفی خواهد بود». [7] . در همین زمینه وقتی ریّان بن صلت به حضرت رضا علیه السلام عرض می کند آیا صاحب الامر شما هستید؟ حضرت می فرمایند : «أنَا صاحبُ الأمرِ ولکنّی لستُ بِالّذی أمْلَأُها عدلًا کما مُلِئَتْ جوْراً، وکیفَ أکونُ ذلکَ عَلی ما تَری مِنْ ضَعْفِ بَدَنی، وإنّ القائمَ هُوَ الَّذی إذا خَرَجَ کانَ فی سِنِّ الشُیُوخِ ومَنْظَرِ الشُّبّانِ ؛ قویّاً فی بَدَنِه حَتّی لَو مَدَّ یدَهُ إلی أعظَمِ شَجَرَةٍ علی وَجْهِ الأرضِ لقَلَعَها وَلَو صاحَ بَیْنَ الجِبالِ لتدَکْدکت صُخُورُها...». [8] .من صاحب این امر - ولایت - هستم، ولی آن کسی که زمین را پس از پر شدن از جور و ظلم از عدل و داد پر خواهد ساخت نیستم. با این ضعف بدنی که در من می بینی، چگونه می توانم او باشم؟! در حالی که قائم کسی است که وقتی ظهور نماید، در سنّ پیران ولی در سیمای جوانان خواهد بود. او به قدری نیرومند است که اگر دست مبارکش را به طرف تنومندترین درختان روی زمین دراز کند آن را از ریشه برکَند و اگر در میان کوهها بانگ برآورد، صخره ها فرو ریزند. بدینوسیله ضمن توصیف ویژگی های جسمانی آن حضرت، مردم را از اشتباهی که دچار شده اند رهائی می بخشد. پی نوشتها : [1] منتخب الاثر، ص288. |
نوشته شده توسط : موسی مباشری
دعا برای امام زمان علیه السلام |
دعا اساس و روح عبادت می باشد. «الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَة». [1] . دعا مغز عبادت است. ائمه بزرگوار شیعه، علاوه بر اینکه خود مقیّد به دعا برای امام زمان علیه السلام بوده اند، پیروان خود را نیز به چنین مهمی ترغیب می فرموده اند یونس بن عبدالرحمان گوید : امام رضا علیه السلام همواره به دعا برای صاحب الامر علیه السلام فرمان می داد. [2] حتی وجود مقدس امام عصر علیه السلام نیز در این خصوص به شیعیان و پیروان خود دستور داده اند : «وَأکثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجِیلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ». [3] . برای تعجیل در امر فرج بسیار دعا کنید ؛ زیرا گشایش شما در آن است. امام صادق علیه السلام در شب قدر، با اصرار زیاد در محضر حق متعال به راز ونیاز مشغول وبرای فرج وسلامتی موعود منتظَر دعا می فرمود. البته دعا برای امام زمان علیه السلام به صِرف توصیه انجام نمی شود، بلکه باید روح محبّت در آن باشد، تا دعا کننده بدون تکلّف و تصنّع و تنها با انگیزه اظهار محبت، برای محبوب خود دعا کند. با وجود چنین انگیزه ای دیگر نیازی به توصیه و تأکید نیست. به عنوان مثال، انسان برای بیماری یا مشکل پدرش ناآرام و حتی بی تاب می شود، و بطور طبیعی برای پدرش دعا می کند، و بدون نیاز به سفارش کسی، در هر مکان و زمان مناسبی او را یاد می کند. گاهی آن قدر یاد پدر، قلب او را پر می سازد که خودش را از یاد می برد، و در این حالت فقط برای او حاجت می خواهد. کسانی که در والای معرفت، قلبشان مالامال از محبّت امام زمان علیه السلام شده است، چنین حالتی دارند. این حالت، که شخص در حالات خوش معنوی، فقط و فقط برای امام زمانش دعا کند، برای کسانی که آن درجه از محبت او را نچشیده اند، قدری سنگین و تکلّف آور به نظر می رسد، زیرا آنها چنان محبتی را در خود نیافته اند که خودشان را از یاد ببرند، و تماماً به امام زمانشان بیاندیشند. فقط اکسیر محبّت، چنین تحولی را در افراد ایجاد می کند. برای اینکه نظر علاقه مندان، به اثرات و برکات دعای بر فرج معطوف گردد بسیار مناسب است که به روایتی از امام صادق علیه السلام در این ارتباط اشاره گردد : مفضّل گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : «هنگامی که گرفتاری بنی اسرائیل به درازا کشید و ظلم و ستم بر ایشان از هر سوی باریدن گرفت، چهل روز صبحها روی به درگاه الاهی آورده، ضجّه و گریه آغاز نموده و به دعا قیام کردند، پس از آن دریای رحمت الاهی با دعای بنی اسرائیل به جوشش درآمد و خداوند به حضرت موسی و هارون علیهما السلام وحی فرستاد که بامدد غیبی، بنی اسرائیل را از شر فرعون نجات بخشند و صد وهفتاد سال از گرفتاری آنها کاست.سپس امام ششم علیه السلام فرمود : شما هم اگر مانند بنی اسرائیل به درگاه خدا دعا کنید خداوند فرج ما را نزدیک خواهد فرمود. اما اگر چنین نکنید این سختی، به نهایت مدّتش خواهد رسید». [4] .در اینجا برای تأکید بیشتر به فرازی از وصیت مرحوم سید بن طاووس رحمه الله در اهمیت دعا بر فرج حضرت مهدی علیه السلام اشاره می گردد «... اگر دعا برای برادران دینی این اندازه فضیلت دارد، پس فضیلت دعا برای سلطانِ تو که علّت هستی توست، چقدر خواهد بود؟ تو خوب می دانی و معتقدی که اگر حضرتش نبود خدای متعال تو را نمی آفرید. نه تو را بلکه هیچ فردی از افراد زمان او و زمان تو را نمی آفرید و لطف الاهی به سبب وجود شریف او علّت هستی تو و دیگران شده است، و او سبب رسیدن بشریّت به همه خوبیهاست. بپرهیز، از آن که خویش یا فرد دیگری را در دوستی و دعا بر آن حضرت، مقدّم بداری. دل و زبان خویش را به دعا برای مولای عظیم الشأن یکی نموده، و حواست را جمع نما. مبادا به خاطر آنچه که گفتم گمان کنی که او به دعای تو نیازمند است. هیهات! اگر عقیده تو چنین باشد، در اعتقاد و دوستی خود بیمار هستی. بلکه آنچه را گفتم به خاطر این بود که حقّ عظیم و احسان بزرگ او را برای تو بیان کرده و بشناسانم. بدیهی است که اگر پیش از آن که برای خود و عزیزانت دعا کنی، برای او دعا نمایی، خدای متعال درهای اجابت را هرچه زودتر در مقابل تو باز می نماید ؛ زیراکه تو ای بنده خدا، درهای پذیرش دعا را، با قفل های جنایت خود بسته ای، بنابراین اگر با دعا برای مولا، به پیشگاه مالک و صاحب اختیار زندگان و مردگان بروی و دعا کنی، امید است که به خاطر آن بزرگوار، درهای اجابت بر تو باز شود، تا خود و دیگران که برای آنها دعا می کنی، مشمول فضل الاهی گردیده و رحمت و کرم و عنایت خدا شامل حالتان گردد ؛ زیرا تو در دعای خود به ریسمان او چنگ زده ای. شاید بگویی فلانی و فلانی که از اساتید تو هستند، از مولای ما غافل هستند و در مورد او کوتاهی و سستی می ورزند. آنچه را که برای تو گفتم، عمل کن، که آن حقیقتی است روشن، و کسی که در مورد مولای ما سهل انگاری کند و سستی ورزد و از آنچه بیان کردم غافل گردد، به خدا سوگند به اشتباهی که مایه ننگ و عار است مبتلا است. بنابراین، در نمازهای واجب، از زیاد دعا کردن برای آن حضرت خودداری مکن، باز تکرار می کنم و می گویم، که به خاطر آنچه بیان کردم، عذری برای تو در اهمیّت ندادن به دعا برای تعجیل ظهور باقی نمی ماند». [5] . پی نوشتها : [1] نهج الفصاحة به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم. |
نوشته شده توسط : موسی مباشری
آسیبشناسى تربیتى مهدویّت |
مقدمه آسیبشناسى تربیتى مهدویّت، یکى از مصداقهاى بحث عامترى است که از آن، به عنوان آسیبشناسى در تربیت دینى یاد شده است. براى توضیح این که مقصود از آسیبشناسی تربیتى مهدویّت چیست، نخست باید به جنبهى تربیتى مهدویّت اشاره کرد. اعتقاد به وجود و ظهور امام مهدى (عج)، از جملهى اعتقادات اسلامى و شیعى است و همچون سایر اجزاى این اعتقادات، لوازم تربیتى معینى بر آن مترتب است. بر این اساس، مهدویّت، تنها مسألهاى اعتقادى نیست، بلکه از بعد تربیتى نیز برخوردار است. هنگامى که ما مشخص مىکنیم بر اساس متون روایى، اعتقاد به وجود و ظهور مهدى (عج)، ضرورى است، مجموعهاى دانشى را براى افراد فراهم نمودهایم. اما هنگامى که این مجموعهی دانشى، به همراه خود، تحولات هیجانى، عاطفى و عملى معینى را ایجاد مىکند که ضمن آن، افراد مىکوشند خود را براى یاورى امام مهدى (عج) مهیا سازند، چهرهى تربیتی مهدویّت آشکار مىگردد.با توجه به جنبهى تربیتى مهدویّت، اکنون مىتوان مقصود از آسیبشناسى معطوف به آن را مشخص کرد. در اینجا، آسیبشناسى، حاکى از بازشناسى موارد سوءبرداشت یا سوءعملکرد در جریان تربیتى مهدویّت است. تا جایى که به ذات دین، مشتمل بر مهدویّت، مربوط است، نمىتوان از آسیب و آسیبشناسى سخن به میان آورد. اما هنگامى که جریان تربیت دینى، مشتمل بر بعد تربیتى مهدویّت، شکل مىگیرد، امکان ظهور آسیب و بنابراین آسیبشناسى فراهم مىگردد؛ زیرا در جریان تربیت دینى، دست آدمى گشوده مىشود و اکنون اوست که باید با فهمى که از دین کسب مىکند، به عمل روى آورد و زمینهى تحقق برداشتهاى خود را هموار کند. در طیّ این مسیر است که افق کوتاه دید آدمى، بدفهمىها را در دامن مىپرورد، چنانکه دامنهى محدود همّت او، بدکردارىها را در پى مىآورد. از این رو، آسیبشناسى تربیتى مهدویّت، تلاشى براى بازشناسى این گونه لغزشهاى فکرى و عملى در جریان تحقق بخشیدن به بعد تربیتى مهدویّت است. اما چنانکه اشاره شد، آسیبشناسى تربیتى مهدویّت، خود، موردى از بحث عامتر آسیبشناسى تربیت دینى و اسلامى است. به عبارت دیگر، همهى انواع آسیبشناسى در تربیت دینى، در هر یک از موارد آن نیز صادق خواهد بود. به این ترتیب، رابطهی آسیبشناسى تربیت دینى با آسیبشناسى تربیتى مهدویّت، رابطهى کلى و جزئى خواهد بود. یعنى آنچه به طور کلى در مورد نخست صادق است، به نحو جزئى و مصداقى، در مورد دوم نیز صادق خواهد بود. بر این اساس، چارچوب آسیبشناسى تربیتى مهدویّت باید بر حسب چارچوب کلى آسیبشناسی تربیت دینى و اسلامى صورتبندى شود. نگارنده، پیشتر در مقالهاى تحت عنوان «آسیب و سلامت در تربیت دینی»، چارچوبى کلى براى بحث پیشنهاد کرده است.1 در نوشتار حاضر، با مبنا قرار دادن چارچوب مذکور، در مورد خاص مهدویّت به بحث از آسیبشناسى تربیتى خواهیم پرداخت. در چارچوب مبنایى، آسیبشناسى تربیت دینى، در هفت محور تنظیم شده است. در هر یک از این محورها، دو سوى لغزش و آسیب و یک حدّ میانه، به منزلهى شاخص سلامت مطرح گردیده است. در اینجا، فهرست محورهاى مذکور ذکر مىگردد و در متن مقاله، با اشارهاى کوتاه در توضیح هر یک، مستنداتى در خصوص بحث اصلى این نوشتار یعنى مهدویّت به دست داده خواهد شد. محورهاى اصلى آسیبشناسى تربیت دینى به قرار زیر است: 1. آسیبها: حصاربندى و حصارشکنى؛ سلامت: مرزشناسى.2. آسیبها: کمالگرایى (غیرواقعگرا) و سهلانگارى؛ سلامت: سهلگیرى. 3. آسیبها: گسست و دنبالهروى؛ سلامت: هدایت. 4. آسیبها: مرید پرورى و تکروى؛ سلامت: امامت. 5. آسیبها: قشرىگرى و عقلگرایى؛ سلامت: عقلورزى. 6. آسیبها: خرافهپردازى و راززدایى؛ سلامت: حقباورى. 7. آسیبها: انحصارگرایى و کثرتگرایى؛ سلامت: حقیقتگرایى مرتبتى. محور اول ـ آسیبها حصاربندى و حصارشکنى؛ سلامت: مرزشناسى. اشاره:در این محور، آسیبهاى تربیت دینى، در دو سوى متقابل، حصاربندى و حصارشکنی نامیده شدهاند. در حصاربندى، نظر بر این است که خط مشى اساسى براى تربیت دینی افراد، دور نگاهداشتن آنان از بدى و نادرستى است. این شیوهى قرنطینهسازى، خود، یکى از منشأهاى آسیبزاست؛ زیرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدى و نادرستى، توان مقاومت را در آنان تحلیل مىبرد. قرنطینهسازى، تنها به صورت موقت و در برخی از مراحل اولیهى تربیت رواست، اما تبدیل آن به خط مشى اساسى تربیت، در حکم مبدّل ساختن آن به یکى از عوامل آسیبزایى است. از سوى دیگر، حصارشکنى و قراردادن افراد در معرض مواجهه با جریانهاى مختلف فکرى و عملى، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل و مقاومت در آنان نیز منشأ آسیبزایى است. حالت سلامت در تربیت دینى، مرزشناسى است. مرزشناسى چون یکى از عوامل راهبردى در تربیت دینى است، حاکى از آن است که باید در جریان طبیعى زندگى، در مواجهه با بدىها و نادرستىها، توانایى تبیین و تفکیک میان خوبى و بدى یا درستى و نادرستى را به صورت مدلّل در افراد فراهم آورد و به این ترتیب، زمینهى مهار گرایشهاى آنان به بدى و نادرستى را مهیا کرد. مرزشناسى با تقواى حضور ملازم است، نه با تقواى پرهیز و مصونیت در متن موقعیت را جستوجو مىکند، نه مصونیت در قرنطینه را.با توجه به چارچوب کلى آسیب و سلامت در این محور، به بررسى آن در مورد خاص مهدویّت خواهیم پرداخت. بر این اساس، بهرهورى از مهدویّت در امر تربیت، در دو صورت آسیبزا خواهد بود. هنگامى که فهم ما از این اصل اعتقادى و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندى جلوهگر شود و هنگامى که موضع ما در قبال آن به حصارشکنى منجر شود. در شکل نخست از آسیبزایى، تصور و برداشتى ایستا از مهدویّت و انتظار مهدى (عج) وجود دارد. به این معنا که دو صف حق و باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانى که ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود. در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل، "انتظار" بکشند تا لحظهى وقوع واقعه فرارسد. در این تصور، دوران غیبت، به مثابهى "اتاق انتظار" است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند. تلاش افراد در اینجا براى دور نگاهداشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است. پىآمد چنین فهمى از مهدویّت، به صورت تربیت قرنطینهاى آشکار مىگردد که در آن مىکوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظارى انفعالى، مصون نگاه دارند. این پىآمد تربیتى، گونهاى آسیبزا از تربیت را نشان مىدهد؛ زیرا منطق حصاربندی بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیبپذیرى فرد از طریق دور نگاهداشتن وى از مواجهه است. اما این آسیبزایى، خود، از کژفهمى نسبت به مهدویّت نشأت یافته است. اگر مهدویّت، ناظر به غلبهى نهایى حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلى چالش میان حق و باطل فهم کرد. در چالش با باطل است که حق غالب مىگردد: «بلکه حق را بر باطل فرومىافکنیم، پس آن را درهم مىشکند، و ناگاه نابود مىگردد. واى بر شما از آنچه وصف مىکنید».2 در روایات نیز مسألهى مهدویّت، نه در قرنطینه، بلکه در فضاى باز، یعنى در عرصهی مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده است. به تعبیر روایتى که در زیر آمدهاست، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان کشتى اسیر در پنجهى توفانند که با آن واژگون و زیرورو مىگردند. آنان با پرچمهاى اشتباهانگیز روبهرو خواهند بود و باید چنان بصیرتى داشته باشند که پرچم مهدى (عج) را از پرچمهاى دروغین بازشناسند. در چنین عرصهى چالشخیزى است که باید کسى ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد؛ قرنطینهاى در کار نیست. روایت چنین مىگوید: مفضل بن عمر جعفى گوید: شنیدم که شیخ ـ یعنى امام صادق علیهالسلام ـ مىفرمود: «مبادا علنى کنید و شهرت دهید. بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانى از روزگار شما غایب خواهد شد و بىتردید پنهان و گمنام خواهد گردید تا آنجا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک شده است؟ در کدامین سرزمین راه مىپیماید؟ و بدون شک ،دیدگان مؤمنان بر او خواهد گریست و همچون واژگون شدن کشتى در امواج دریا، واژگون و زیرورو خواهند گردید. پس هیچکس رهایى نمىیابد مگر آنکس که خداوند از او پیمان گرفته و ایمان را در دل او، نقش کرده و با روحى از جانب خود تأییدش فرموده باشد. بىتردید، دوازده پرچم اشتباهانگیز که شناخته نمىشود کدام از کدام است، برافراشته خواهد شد...».3 در همین سیاق، روایات فراوانى وجود دارد حاکى از این که در دوران غیبت، آزمونهای سنگین و دشوارىهاى بسیار رخ خواهد داد. به طور مثال، در روایتى از جابر جعفى آمده است که مىگوید: «به امام باقر علیهالسلام گفتم که گشایش در کار شما کى خواهد بود؟ پس فرمود: هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمىدهد تا آن که شما غربال شوید و بار دیگر غربال شوید ـ و این را سه بار فرمود ـ تا آن که خداى تعالى، تیرگى را (از شما) زایل کند و شفافیت (در شما) به جاى ماند.»4 چنان که عبارات مذکور نشان مىدهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیتهاى سخت و آزمونهاى دشوار است که در نتیجهى آن، بسیارى غربال خواهند شد؛ به این معنا که از آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد. بنابراین، تصور آرمیدن در حصارى محفوظ و برکنار ماندن از اصطکاک و مواجهه، تصورى مردود است و در قاموس مهدویّت و تربیت مهدوى نیست. شکل دوم از آسیبزایى، در مقابل حصاربندى، با حصارشکنى آشکار مىگردد. در حالى که در حصاربندى، مرزهاى آهنین مىگذارند، در حصارشکنى، هر مرزى را برمىدارند و بىمرزی را حاکم مىکنند. حاصل این امر، بروز التقاطهاى ناهمخوان میان اندیشههاى حق و باطل است. آسیبزایى حصارشکنى در تربیت دینى این است که درست و نادرست، یکجا خوراک افراد تحت تربیت مىشود و این خوراک ناجور، رشدى را سبب نخواهد شد و چهبسا که مسمومیت و هلاک در پى داشته باشد. نمونهى این بىمرزى و التقاط در عرصهی مهدویّت، آن است که کسانى معتقد شوند «مهدی» اسم خاصى براى فرد معینى نیست، بلکه نمادى کلى براى اشاره به چیرگى نهایى حق و عدالت بر باطل و بیدادگرى است و مصداق این نماد مىتواند هر کسى باشد. در روایات مربوط به مهدویّت، این گونه حصارشکنى به دیدهى منفى نگریسته شده است. بنابراین، در روایات فراوانى، بر این نکته تأکید شده است که مهدى (عج) نام شخص معینى است. به طور مثال، از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده است که فرمود: «مهدى مردى از عترت من است که به خاطر (برپایی) سنت من مىجنگد، چنانکه من به خاطر وحى جنگیدم.»5 برهمین سیاق، در روایات دیگرى، اشاره شده است که مهدى (عج) از فرزندان امام على علیهالسلام ، فاطمه زهرا علیهاالسلام ، امام حسن علیهالسلام ، امام حسین علیهالسلام و همچنین هر یک از امامان بعدى است.6 نه تنها بر این نکته تأکید شده است که باید به «مهدی» چون نام خاص فرد معینی اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت حاکمیت بخشیدن به حق و عدالت را به عهدهى وی گذاشته است، بلکه به طور کلى باید در دوران غیبت، دین و آموزههاى اصیل آن را بازشناخت و بر آن پاىورزى کرد. این امر نیز نشانگر نادرستى مرزشکنى و برآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است. به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است: على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر علیهالسلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامى که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دینتان، شما را از آن دور نسازند. صاحب این امر ناگزیر از غیبتى خواهد بود تا کسى که بدین امر قایل است، از آن باز گردد. همانا این آزمایشى از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله مىآزماید...».7 تعبیر اللّه اللّه فى ادیانکم در این روایت، سخنى مؤکد بر اهمیت بازشناسی آموزههاى اصیل دینى در دوران غیبت است. بر این اساس، محو کردن مرزهاى میان حق و باطل و برهمآمیختن آنها، یکى از لغزشهایى است که مىتواند در خصوص مهدویّت رخ دهد. به این ترتیب، آشکار است که هر دو گونهى آسیبزایى، یعنى حصاربندى و حصارشکنى، در عرصهى مهدویّت، مردود تلقى شده است. حالت سلامت در این محور از بحث، به دور از هر دو گونهى مذکور، مرزشناسى است. مرزشناسى با قبول ارتباط، از حصاربندى متفاوت مىگردد و با ردّ التقاط، از حصارشکنى متمایز مىشود. مرزشناسى چون یکى از راهبردهاى تربیت دینى، مستلزم آن است که فرد در متن موقعیتها قرار داشته باشد و با بازشناسى مرزهاى راستى از ناراستى و درستى از نادرستى، راه خود را بیابد. تربیت در این شکل، به دقت، همچون آموختن حرکت در یک میدان مین است. مصون رفتن در جادهی کناره، هنرى نمىخواهد و آموزشى نمىطلبد. اما مسأله این است که تربیت دینى و مهدوى، جادهى کناره ندارد، بلکه درست از میدان مین مىگذرد و نمىتوان از آن کناره گرفت. از سوى دیگر، بىپروا دویدن در این میدان نیز سر بر باد ده است. تنها با آموختن بازشناسى خط عبور، مىتوان در این میدان حرکت کرد. هر چند بیرون از قرنطینه بودن و در مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامى که فرد با شناخت مرزها و حدود همراه گردد، توانایى حرکت سالم را خواهد یافت. در روایت مذکور در فوق،8 هنگامى که امام صادق علیهالسلام اشاره مىکند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتى واژگون شده، زیرورو مىگردد، راوى سخت مىهراسد و چاره مىطلبد. در ادامهى روایت، چنین آمده است: «...راوى گوید: پس من گریستم و به حضرت عرض کردم: (در چنین وضعی) ما چه کنیم؟ فرمود: اى اباعبداللّه! ـ و در این حال به پرتو خورشید که به درون خانه و ایوان مىتابید، نظر افکند ـ آیا این خورشید را مىبینی؟ عرض کردم: بلى. پس فرمود: مسلما کار ما روشنتر از این خورشید است.» در پاسخ امام، مرزشناسى چون چارهى کار معرفى شده است. با توجه به زمینهى سخن که در آن، زیرورو شدن و بروز پرچمهاى اشتباهبرانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسى مرزهاى حق و باطل را بشناسد و نور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت مىتواند راه خود را پیش گیرد و حرکت کند. با داشتن تصویر درستى از مهدویّت، مدلولهاى درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید. تربیت مهدوى، تربیت براى محیط باز است و از این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایى مرزشناسى را کسب کنند و آمادگى مواجهه و رویارویى با اصطکاکهای فکرى و عملى را بیابند. این مرزشناسى شامل مواردى از این قبیل است: شناخت مهدی (عج) چون شخصى معین، شناخت رسالت وى در برپایى حق و عدالت، شناخت حقانیت آموزههای دین اسلام که وى آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایى با جریانهاى فکری مختلف که سوداى برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشرى در سر دارند و توانایی بازشناسى میزان درستى و نادرستى آنها و توانایى در میان گذاشتن محققانهى باورهای خود با آنها. پیرو مهدى (عج) با تربیت شدن براى زیستن در چنین محیط بازى، از انتظار انفعالی ظهور وى به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریانهاى فکرى دیگر، انتظاری پویا را نسبت به ظهور، آشکار خواهد ساخت. انتظار پویا به معناى فراهم ساختن فعالانهی زمینههاى ظهور است. محور دوم ـ آسیبها: کمالگرایى (غیر واقعگرا) و سهلانگارى؛ سلامت: سهلگیرى. اشاره: در این محور، آسیبهاى تربیت دینى، در دو قطب کمالگرایى (غیر واقعگرا) و سهلانگارى قرار دارند. در قطب اول، آسیبزایى تربیت دینى ناشى از آن است که آرمانهای بسیار والاى دینى را از افراد تحتتربیت طلب مىکنند، بدون آن که توان و طاقت واقعى آنها را چون معیار حرکت به سمت این آرمانها در نظر بگیرند. از این رو، بار سنگین آرمانهاى مذکور، طاقتسوز خواهد بود. در قطب دوم، سهلانگارى با بىاعتنایی به آرمانهاى بلند، چهرهى دیگرى از آسیبزایى را آشکار مىسازد. سهلانگارى، جدیت و تلاش را از عرصهى تربیت مىزداید و به این ترتیب، حرکت پیشرونده را به پرسهزدن تبدیل مىکند، در حالى که پرسهزدن، سازنده و شکلدهنده نیست.حالت سلامت در این محور، سهلگیرى است. سهلگیرى با کمالگرایى (غیرواقعگرا) از این جهت متفاوت است که در آن، کمال را براى فرد، در حد وسع وى مىجویند و از فراتر از آن اغماض مىکنند. تفاوت آن با سهلانگارى نیز در این است که در سهلگیرى، در هر حال، چشم به سوى آرمانها دارند و حرکت پیشرونده را مىخواهند. پیامبر اکرم (ص) دین خود را "سهلهى سمحه" نامیده و جایگاه خود را در نقطهى سهلگیری معین کرده است. با به کارگیرى چارچوب این محور در زمینهى مهدویّت، به ترتیب، از دو گونهی آسیبزایى، یعنى کمالگرایى (غیر واقعگرا) و سهلانگارى، سخن خواهیم گفت. سپس، حالت سلامت را تحت عنوان سهلگیرى مورد بحث قرار خواهیم داد. در قطب نخست آسیب، ابتدا باید به این مسأله پاسخ گوییم که کمالگرایى (غیر واقعگرا) چگونه در عرصهى تربیت مهدوى آشکار مىگردد. زمینهى این امر، آن است که مهدى (عج)، عهدهدار رسالتى سخت و سترگ است. تلاش گسترده در سطح جهان براى زدودن ظلم و بىعدالتى و نشاندن حق و عدالت بر اریکهى قدرت، کارى به غایت دشوار است؛ زیرا مستلزم بازستاندن قدرت از دست مدعیان دروغین و جسور آن خواهد بود. از این رو، امام مهدى (عج) با مقاومتهاى بسیارى روبهرو خواهد شد و ناگزیر، جنگى جانکاه در پیش خواهد داشت. این نکته در روایات فراوانى مورد نظر قرار گرفته است. در زیر، به نمونههایى اشاره مىکنیم: مفضل بن عمر گوید: «به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: نشانهى قائم چیست؟ فرمود: آنگاه روزگار گردش کند و گویند: او مرده یا هلاک شده؟ در کدامین سرزمین مىگردد (بهسر مىبرد)؟ عرض کردم: فدایت شوم، سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظهور نمىکند مگر با شمشیر».9 همچنین، ابوبصیر گوید: شنیدم امام باقر علیهالسلام مىفرمود: «...شمشیر بر گردن خویش حمایل مىسازد، هشت ماه به شدت مبارزه مىکند تا اینکه خدا راضى شود...».10 در پیش بودن این مسؤولیت سنگین و خطیر براى مهدى (عج)، کار را براى پیروان وى نیز دشوار خواهد ساخت. خداوند چنین مقدر نکرده است که آن حضرت، این رسالت را به تنهایی و تنها با مدد غیبى به انجام برساند، بلکه نظر بر آن بوده است که بشر در گیرودار این رخداد عظیم، خود نیز تحول یابد و در تعیین سرنوشت تاریخى خویش، نقشآفرینی کند. به هر روى، کسانى خواهند توانست خود را براى این یاورى آماده کنند که ظرفیتی عظیم در خویش سراغ گیرند. به همین دلیل، صفات برجستهاى براى یاوران مهدى (عج) ذکر شده است، چنانکه در روایتى در وصف شجاعت آنان آمده است: «و مردانى که گویی دلهاىشان پارههاى پولاد است...».11 همچنین، در روایتى، ابوالجارود به نقل از امام باقر علیهالسلام گوید: آن حضرت به من فرمود: «...چون شنیدید ظهور کرده است، نزد او بروید، اگر چه کشان کشان بر روى برف و یخ باشد.»12 این بیان حاکى از آن است که یاران امام، چنان نستوهاند که اگر لازم باشد خود را به این نحو نیز به وی برسانند، به آن مبادرت خواهند کرد. در نظر بودن چنین غایت بلندى در مسألهى مهدویّت، زمینهساز آسیب تربیتی کمالگرایى (غیر واقعگرا) مىگردد. این آسیب چنین آشکار مىگردد که مربیان، بدون توجه به وسع فهمى و عملى افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح این قلهى عظیم فرابخوانند. آسیب این گونه کمالگرایى، به صورت اعراض کلى فرد از مقصد و مقصود آشکار مىگردد و این در جریان تربیت، نقض غرض خواهد بود؛ زیرا فراخواندن افراد به کمال، براى آن است که آنان از وضعیت کنونى خویش، به سوى نقطهاى فراتر حرکت کنند. اما هنگامى که این امر به صورت غیرواقعبینانه صورت گیرد، فرد را از اصل حرکت منصرف مىسازد. مربى باید بداند که هر کسى براى آن ساخته نشده است که بتواند یاور خاص مهدى (عج) باشد و نمىتوان همگان را در این حرکت، به قلّه نشاند و با این حال، چنین نیست که این گونه افراد، جایى در کاروان بلنددامنهى نصرت مهدى (عج) نداشته باشند. در قطب دوم و در نقطهى مقابل کمالگرایى، سهلانگارى قرار دارد. سهلانگارى در قلمرو مهدویّت، به این نحو آشکار مىگردد که جایى براى آن در ذهن و ضمیر فرد فراهم نیاید و به تبع آن، نقشى براى آن در تحول شخصیتى وى وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، در این قطب، مسألهى مهدویّت در منظومهى تربیت دینى، به کنج تغافل یا غفلت مىافتد و هیچ نقشى براى آن در جریان تربیت دینى در نظر گرفته نمىشود. در پارهاى از روایات به این نکته اشاره شده است که چگونه برخى از مردم، مسألهی مهدویّت را به بوتهى فراموشى و غفلت مىسپارند، به نحوى که به وقت ظهور وى، شگفت زده مىشوند. به طور مثال، حماد بن عبدالکریم گوید: «در محضر امام صادق علیهالسلام از حضرت قائم(عج) یاد شد. پس آن حضرت فرمود: بدانید که هرگاه او قیام کند، حتما مردم مىگویند: این چگونه ممکن است؟ در حالى که چندین و چند سال است که استخوانهاى او نیز پوسیده است.»13 آسیبزایى سهلانگارى در این است که نقش تربیتى آرمانها را با سبکگرفتن یا فراموش کردن آنها از میان برمىدارد. هر آرمانى، متناسب با ویژگىهاى خود، قابلیت معینى را در افراد شکل مىدهد. سهلانگارى نسبت به هر آرمانى، سهم تربیتى معینى را از عرصهى تربیت خارج مىسازد. مهدویّت یکى از زندهترین و پویاترین آرمانهای دینى است؛ زیرا افراد را در ارتباط با رخدادى قرار مىدهد که در پیش است و با توجه به این که وقت آن نامعین است، هر آن ممکن است واقع شود. رخدادهاى مربوط به آینده، از توانایى ویژهاى براى آمادهسازى افراد برخوردارند. مهدویّت در میان این گونه رخدادهاى مربوط به آینده، یکى از برجستهترین آنهاست؛ زیرا در عرصهى وسیعى، یعنی در پهنهى حیات بشرى، رخ مىدهد و در حکم برآیندى براى درازاى بلند تاریخ آدمى و چون نقطهى روشنى در پایان آن است. سهلانگارى نسبت به مهدویّت در تربیت دینى، به منزلهى از دست نهادن این تأثیر عظیم تحولبخش در شخصیت افراد است. در نقطهى میان دو قطب آسیبزاى مذکور، حالت سلامت عبارت از سهلگیرى است. سهلگیرى از معایب هر دو قطب کمالگرایى (غیر واقعگرا) و سهلانگارى به دور است؛ زیرا در عین حال که در آن، به کمال نظر هست، وسع فرد نادیده گرفته نمىشود و در عین حال که در آن، سهولت در کار است، غفلت در میان نیست. در تربیت مهدوى باید سهلگیرى را چون یکى از شاخصها در نظر گرفت. در سهلگیرى، باید نخست به حدود وسع فهمى و عملى فرد توجه یافت و آنگاه با نظر به این حدود، حرکت وى را تسهیل کرد. امام على علیهالسلام در حدیثى طولانى که در آن از مهدی (عج) یاد کرده است، خطاب به حذیفه بن الیمان فرمود: «اى حذیفه! با مردم آنچه را نمىدانند (نمىفهمند) نگو؛ که سرکشى کنند و کفر ورزند. همانا پارهاى از دانشها سخت و گرانبار است که اگر کوهها آنرا بر دوش کشند، از بردن آن ناتوانند...».14 در این سخن، توجه به وسع فهمى و دانشى افراد، مورد تأکید قرار گرفته و به صراحت اظهار شده که نادیده گرفتن آن، موجب اعراض و بلکه کفرورزى خواهد گردید. به تبع وسع فهمى، وسع عملى و حد طاقت افراد در به دوش کشیدن تکالیف نیز باید مورد توجه قرار گیرد. قابل ذکر است که حتى در یاوران نزدیک مهدى (عج)، برخى وسع و طاقت بیشترى از دیگران نشان مىدهند، اما به هر روى، هر کدام متناسب با وسع خویش، عمل مىکنند. در حدیثى که پیشتر در وصف یاران مهدى (عج) ذکر شد، این تعبیر نیز آمده است: «در میان آنان، مردانى هستند که شب را نمىخسبند و در نمازى که مىگزارند، چونان زنبور، زمزمهاى بر لب دارند. شب را با برپایى نماز، صبح مىکنند و روز را با فرماندهی سپاهشان سپرى مىکنند. راهبان شب و شیران روزند.»15 سید محمد صدر در شرح این بخش از روایت مىگوید که این ظرفیت عظیم، یعنى عبادت در شب و رزم در روز، تنها در برخى از یاران مهدى (عج) وجود دارد. سایرین، تنها به جهاد و رزم واجب روزانهاى که به عهده دارند، مىپردازند و به سبب خستگى، برپایی نماز شب را که مستحب است، ترک مىکنند؛ زیرا ظرفیت آنها در حدى نیست که بتوانند عبادت و جهاد، هر دو را به دوش بکشند. بنابراین، یاران مهدى (عج) دو دستهاند؛ کسانى که به تهجد مىپردازند و کسانى که به تهجد نمىپردازند. هر چند هر دو دسته، در اقدام به جهاد و رزم، مشابه یکدیگرند. همین تقسیم در یاران رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله نیز وجود داشت. چنانکه در قرآن به این نکته اشاره شده است: «در حقیقت، پروردگارت مىداند که تو و گروهى از کسانى که با تواند، نزدیک به دوسوم از شب یا نصف آن یا یک سوم آن را به [نماز] برمىخیزید...».16 یاران پیامبر، هر چند همگى در شجاعت و تحمل آزار قریش، مشابه بودند، اما تنها گروهى از آنان، یعنی مسلمانان قبل از هجرت، به همراه ایشان به تهجد مىپرداختند.17 توجه به وسع افراد در عرصهى فهم و عمل، به منزلهى حفظ حرکت مستمر آنان در طریق تربیت و تحول است. چهبسا رعایت وسع یک فرد ضعیف، موجب شود که وى، به سهم خویش، در راه مهیا شدن براى ظهور مهدى (عج) گام بردارد، اما بىتوجهى به وسع فردى متوسط و خوب، وى را از راه به در برد. پی نوشتها: 1 ـ این مقاله در همایش آسیبشناسى تربیت دینى وزارت آموزش و پرورش عرضه گردیده است. منابع: |
نوشته شده توسط : موسی مباشری